در نمازخانهی بیمارستان نشسته بودم و داشتم افطار میکردم. دو تا کیک (تیتاپ) خریده بودم با یک آبمیوهی شبهرانی هلو. یکی از کیکها را خورده بودم و دومی را هم یک گاز زدم که دیدم کسی میزند روی شانهام.
+ خانم!
_ بله؟
+ کیکتون رو باز کنین.
_ چرا؟
+ آخه جدیدا تو کیکها قرص میذارن.
_ o-O!
و یادم آمد که دیروز لابهلای کارها، یک صحنه در تلویزیون دیده بودم که کسی تیتاپ را باز کرده و قرص تویش را به دوربین نشان میدهد. اما اینقدر مشغلههای مهمتر داشتیم که اصلا توجهی نکردم که اصل خبر را پیجو شوم. این روزها خیلی از اخبار فاصله گرفتهام، در واقع میشود گفت از همه چیز فاصله گرفتهام.
خلاصه خواستم بگویم اگر داخل آن کیک اولی یا داخل لقمهی اول کیک دومی، چیزی بوده و خورده و نفهمیدهام، به یمن بیست و شش سال و یک روزه شدنم، بر من ببخشایید و حلال کنید :)
- تاریخ : سه شنبه ۲۶ آذر ۹۸
- ساعت : ۲۳ : ۱۷
- نظرات [ ۹ ]