دیشب پنجره باز بوده و باد خورده به پشتم. امروز کمرم گرفته و حرکت برام سخت شده. جیمجیم برام آیس زده، ولی کماکان گرفته است. دندوندرد هم هستم. یه مدتی هم هست که طی روز گاهی سرگیجه میگیرم. جیمجیم میگه بیا کلینیک ازت تست فلان بگیرم. میگم تستش یکوخوردهایه قیمتش، نداریم الان انقد بدیم به یه تست. میگه تو که نمیخواد پول بدیییی، آقای فلانی (صاحب کلینیک) که از کارمنداش پول نمیگیره. میگم من کارمندش بودم، الان که دیگه نیستم. میگه من بهش میگم مطمئن باش مشکلی نداره، تستتو که قراره خودم بگیرم. هر چی هم میگم نه تو کتش نمیره. خب حس خوبی ندارم بخوام رایگان تست انجام بدم. و تازه خب میگم چه فایده بفهمیم علت سرگیجه چیه؟ من که پیش دکتر دیگهای نمیرم بعدش. انقدری قابل توجه نیست که به خاطرش انقد پول خرج کنم. حالا گاهی گیج برم، چی میشه مگه؟
فردا تولد مامان جیمجیمه و قراره براش کیک درست کنیم. چون دیابت دارن و شکر و قند سفید نمیخورن، قرار شد کیکو با شکر قهوه ای درست کنیم و بجای خامه هم یه کاور دیگه بزنیم. تا حالا از این کاور استفاده نکردهم و نمیدونم اصلا میشه نمیشه. یهکم استرس دارم. ایشالا که خوب بشه. ترکیب کره و شکلات تلخ و خیلی کم پودر شکر قهوهای.
خیلی وقته هیچ کتابی نخوندهم. این هفته یهکم دیوان قیصر امینپورو که مال جیمحیمه تورق کردهم، ولی خب شعر خیلی هم کتاب نیست 😁 به رمان درست حسابی هم راضیام. به جیمجیم گفتم بیا جزیره سرگردانی رو ادامه بدیم. اگه راه افتادیم، سراغ چیزای دیگهم میرم ایشالا. ولی کلا خیلی حس تکبعدیطوری دارم الان.
این هم یک شعر رندوم از قیصر خان:
پیشینیان با ما
در کار این دنیا چه گفتند؟
گفتند: باید سوخت
گفتند: باید ساخت
گفتیم: باید سوخت
اما نه با دنیا
که دنیا را
گفتیم: باید ساخت
اما نه با دنیا
که دنیا را
- تاریخ : چهارشنبه ۴ ارديبهشت ۰۴
- ساعت : ۱۵ : ۲۰
- نظرات [ ۲ ]