سبکی که برای آشناییشان انتخاب کردهاند نسبت به زمانه چند پله فاخرتر است. سرگرمی جالبی شدهاند برایم :) این از علم حرف میزند آن از عمل، این از فلسفه میگوید آن از عرفان، این از زهد میگوید آن از ریا. گاهی این از دستش درمیرود و شوخی میکند و آن یکی معمولا پاسخی میدهد، بعد این یکی به خودش میآید و خودش را جمع و جور میکند. یا من اشتباه میبینم یا واقعا چیزی در شرف وقوع است!!! یک عاشقانهی چند سطحی؛ در سطحْ آرام، در میانْ پرجنب و جوش و مملو از جنبندگانی که هر از چندگاهی حساب شده، آگاهانه و عامدانه، به سطح میآیند و یک آشنایی مختصر میدهند و پس فرو میروند، در عمقْ اما پر از موجهای فروخفته! موجهایی که میل سربرآوردن در تکتک مولکولهایشان به ارتعاش درآمده، اما چنان آرام آن پایین خفتهاند که گمان به بودنشان هم مشکوک است! و منِ پیشگویِ غیببین با حس ششم نسبتا خوب، منتظرم تا بالاخره تظاهراتی از موجهای سهمگین را به چشم ببینم :)
کنترل میکنند، هم جنبندگان درونی را که ذره ذره به طرف مقابل بشناسانندشان؛ هم امواج بیقرار را که تا قبل از زمان مقرر طغیان نکنند! آن آرامش سطح، محصول این صرف انرژی است.
با تمام اینها کاملا معقول به نظر نمیرسند. یک خواستنی پشت تعقلهایشان به چشم میخورد که چشمنواز نیست و منِ بیننده را به فکر میبرد. اینکه اینها با این همه مراعات، با این همه بزرگی افکار و خلوص عمل، با این همه رشد دغدغه، باز هم در دام همان خواستن افتادهاند. همان خواستنی که بحث هفتهی آینده را تعیین میکند، همان میل به داشتنِ بحثِ مشترک که کتاب بعدی را معرفی میکند، همان گرانشی که به مسیر صحبت هر یک زاویه میدهد. و چقدر حس میکنم با تمام بزرگیشان متوجه اینها نیستند. از ظاهرشان برمیآید باهوشتر از اینها باشند، اما خواستن را درشان دیدهام. اگر من داخل آن گود بودم هیچ معلوم نیست چه میکردم، ولی حالا که نیستم تا مورد قضاوت باشم و آنها هم نیستند تا قضاوت من راجع به خودشان را بشنوند.
مخلص کلام اینکه هرچند که در این باب تفکر کردم به نتیجهای نرسیدم. اینکه آشنایی صحیح چطور رقم میخورد؟ آشنایی بیگناه کدام است در شرایطی که طرف مقابل هنوز ناآشناست و ما نمیدانیم که حدود را میشناسد یا خیر؟ اصولا آشنایی قبل از ازدواج در آموزههای دینی ما تبیین شده است؟ اگر شده کجاست؟ چطور است؟ اگر نشده انتخاب چطور میسر میشود؟ اینها و سوالاتی از این دست امشب در گفتگوی ویژهی خبری، ساعت 22:30 از شبکهی دوی سیما!
+ ظاهرا مال هماند با اطمینان سی درصد! :))