- تاریخ : جمعه ۱۵ تیر ۹۷
- ساعت : ۰۰ : ۵۵
- نظرات [ ۱۰ ]
امروز چهاردهمه و هنوز از حقوق خبری نیست! از آقای پنجاه تومن گرفتم که بیام دو تا از اون بیست و پنج تا آزمایش رو تکرار کنم، این دو تا شد چهل و هشت و پونصد. با این حساب اگه کل چکاپ رو می خواستم اینجا بدم لابد حدود ششصد میشد! بیسکوییت و چایی گذاشتن اونور، ولی بیسکوییت دلم نمیخواد، گفتم لااقل از اینترنتش استفاده کنم پونصد تومنش بهم برگرده 😂😂😂
شوخی کردم، اگه اینترنت خودم تموم نشده بود به فکرمم خطور نمیکرد که چک کنم ببینم وایفای داره یا نه. خلاصه که خطور کرد و من الان بهجای نگاه کردن به در و دیوار دارم چرت و پرت مرقوم میکنم اینجا :)
تا حقوق ندن، از اینترنت هم خبری نیست! همچین آدمی هستم که پنجاه تومن پسانداز ندارم که الان برم اینترنت بخرم :|||
+ بهنظرتون با سی تومن میتونم روپوش بخرم؟ 🤔
- تاریخ : پنجشنبه ۱۴ تیر ۹۷
- ساعت : ۱۱ : ۱۴
- تاریخ : سه شنبه ۱۲ تیر ۹۷
- ساعت : ۱۸ : ۰۸
- نظرات [ ۱۳ ]
دو تا پسربچه نشستن کنار من، بادهم رو یه صندلی. یکیشون با اشاره به بیرون BRT یه مدرسه رو به دومی نشون میده و میگه "قراره مامانامون ما رو ببرن این مدرسه"
دومی میگه "عه"
اولی میگه "قراره برامون سرویس هم بگیرن"
دومی میگه "سرویس چی؟"
اولی میگه "سرویس قابلمه"
انصافا منم خندهم گرفت، ولی خودمو زدم به اون راه :)))
از هر سبکی بگین اینا خوندن واسهمون، خارجی، ایرانی، نوحه، رپ، من فقط یکیشونو فهمیدم که حامد همایون بود!
- تاریخ : دوشنبه ۱۱ تیر ۹۷
- ساعت : ۲۰ : ۲۶
- نظرات [ ۱۶ ]
امروز آخر آخر وقت رسید. تو سونوگرافی، اِیاِفایندکسش 52 میل بود، دکتر گفت اگه به زیر 50 برسه باید بچه رو برداریم و چون سی و شش هفتهای میره NICU. شرشر اشک میریخت! فک میکنم یکی از چیزایی که تو این دوره زمونه جای نگرانی نداره این باشه که بچه سی و شش هفته دنیا بیاد! سی و هفت بچه کامله.
بعدا باخودم گفتم وقتی واسه این گریه میکنه، اگه حرفی که دکتر به من زد رو به اون میزد پس چیکار میکرد؟ من که هرهر خندیدم! شوکه، هیجانزده، متعجب، غافلگیر یا هر چیز دیگهای نشدم. انگار بهم گفتن هفتهی بعد تعطیلات رو هم باید بری سرکار. نه، این نه، یعنی حتی همینقدر هم ناراحت نشدم.
ولی خب این باعث نمیشه به این فکر نکنم که جواب آزمایش مجدد چه خواهد شد! آیا روند زندگی من بالکل تغییر خواهد کرد؟ اگه بگن آره آیندهت عوض شده، برام یه چیز صددرصد پذیرفته شده است. مثل اینکه بگن سرطان گرفتی. فک نکنم ناراحت بشم. بالاخره هرکی یهجور زندگی میکنه، اونم یه مدل زندگیه دیگه. اما تا وقتی نگفتن یهجوری معلقم.
+ قراره یه آزمایشگاه معتبر تکرار کنم، خودم که فک میکنم نتیجه خیلی تغییر خواهد کرد و از این ریسک بیرون خواهم آمد. یعنی فعلا فقط یک احتماله :)
+ شما نمیدونید اونی که بهتون میگه "گریه نکن، چیزی نشده که" خودش تو چه موقعیتیه، پس بهش نگین "نفست از جای گرم بلند میشه" یا "دلت خوشه" یا "جای من که نیستی بفهمی" یا... اوکی؟ :)
+ عنوان رو هم حافظ گفته بذار، من بیتقصیرم :) خواستم مثلا یه شعری چیزی بنویسم هر دو دفعه همین اومد.
- تاریخ : دوشنبه ۱۱ تیر ۹۷
- ساعت : ۱۶ : ۰۷
- نظرات [ ۱۲ ]
- تاریخ : يكشنبه ۱۰ تیر ۹۷
- ساعت : ۲۳ : ۵۱
- نظرات [ ۱۴ ]
- تاریخ : شنبه ۹ تیر ۹۷
- ساعت : ۱۱ : ۱۷
- نظرات [ ۱۵ ]
در مزایا و معایب زود و دیر فرستادن بچه به مدرسه صحبت میکنن.
دیر فرستادن؟ اولین باره میشنوم! دور و بر ما هرچی که هست، اصرار برای زود فرستادنه. برهی ناقلا به صورت کاملا طبیعی، دقایق آخر سی و یک شهریور دنیا اومده!! چقد ما خوشحال و راضی بودیم :) و خواهرش وروجک مهر دنیا اومده و ما چه حسرتی خوردیم! الان میبینم انگار بیشتریا میخوان دیرتر بفرستن تا زودتر :|
قبلا هم گفتم، من خودم چون نیمهدومیام، سه ماه زودتر رفتم مدرسه و بعد مجبور شدم پایهی چهارم رو دوبار بخونم. دوباره اول راهنمایی رو جهشی تابستون خوندم، دوم راهنمایی رو مجبور شدم دوبار بخونم :|| و چه گریهها که نکردم!
الان میبینم از چه خطرات بالقوهای جستم و چه مزایای بالفعلی نصیبم شده! چطور؟ اینطور که میگن بچههای نیمهاولی یا بخصوص بچههایی که یک سال زودتر میرن مدرسه به دلیل جثهی کوچیکتر و سن عقلی و آموزشی پایینتر ممکنه تو مدرسه نسبت به همکلاسیهاشون ضعیفتر عمل کنن و این کل آیندهی بچه رو تحت تأثیر قرار میده. این از خطر بالقوهاش! و بچههای نیمه دوم که گاها پیش میاد حدود یک سال از همکلاسیهاشون بزرگتر باشن، شانس بیشتری برای پیشتاز شدن در درس و بحث و فعالیتهای کلاسی و ورزشی و... دارن. این هم مزایای بالفعلش!
باید یه سی چهل تا بچه بفرستم مدرسه، اونوقت شاید در مورد فقط همین یک موضوع به نتیجه برسم که کار درست کدومه 😁
+ برهی ناقلا آخر تابستون پنج ساله میشه و قراره امسال بره پیشدبستانی. از نظر من که خالهشم و آقای که پدربزرگشن و غریبههایی که غریبهان، سن عقلیش بیشتر از سنشه، خیلی کنجکاو و متفکر و استدلالیه. ولی اصلا هیچ تلاشی برای یادگیری اعداد، شعر، حروف و... نمیکنه :| کلا یه "من بچه شیعه هستم" رو نصفه نیمه بلده، یه "آب" "بابا" بلده، شاید تا ده دوازده بلد باشه بشمره! درسته که میگن تا قبل مدرسه با بچه این چیزا رو کار نکنین، ولی خوب این خودش هم هیچ علاقهای به این چیزا نداره! حتاااااا یه نقاشی ساده هم نمیکشه! من یهکم نگرانشم. مخصوصا که پسرداییم که یک و نیم سال ازش کوچیکتره ده برابر برهی ناقلا چیزمیزای مدرسهای بلده. به نظرتون تو این روزگاری که والدین اینقد با بچههاشون کار میکنن و بچه قبل پیشدبستانی همه چیز رو بلده، برهی ناقلا اینجوری بره پیشدبستانی به اعتماد به نفسش ضربه نمیزنه؟ اگه نگرانی وجود داره که این تابستون جدی باهاش کار کنم؟
- تاریخ : جمعه ۸ تیر ۹۷
- ساعت : ۱۸ : ۴۹
- نظرات [ ۱۳ ]
خیلی مهم نیست، ولی این چند وقت نظرم راجع به خیلیها خیلی عوض شده. منظورم راجع به بلاگرهاست.
بعضیهاشونو تا حد فرشته تو ذهنم برده بودم بالا، یه رفتارهایی ازشون دیدم که به شدت معمولی شدن. باز خدا خیرشون بده معمولی شدن!
بعضیها که هممممه قربونصدقهشون میرن، چش ندارم ببینم اصلا! بیش از حد به نظرم "ظاهر"اند! دو حالت داره، یا من عینکم کثیف شده، یا حتی همون بلاگرهای منطقی و خوشفهمی که قبولشون دارم هم زیادی محو "ظاهر" شدن. به نفعمه فک کنم اولی صحیحتره :)
بعضیهام هستن که دور و برشون خیلی شلوغه و من از خدامه شلوغتر هم بشه؛ از بس ماهن :)
بعضیهام منو خیلی یاد خودم میندازن. قدیما خیلی پرحرف بودم، پر حرف معمولی نه، از اینایی بودم که راجع به تمام مسائل صاحبنظرن! این گروه بلاگرا منو یاد جوونیای خودم میندازن، با اینکه ممکنه از من پیرتر باشن :)
بعضیهام هرچی میگذره بیشتر به عقل و شعورشون واقف میشم، بیشتر میفهممشون.
بعضیها رو هم که موقع شروع وبلاگنویسی تو بیان، شاخ! میدونستم و حتما تمام مطالبشون به علاوهی کامنتهاشون رو میخوندم، الان واقعا حوصله ندارم وبلاگشون رو باز کنم. با خودم میگم چطو ملت این همه وقتشونو اینجا تلف میکنن؟ 🤔
بعضی بلاگرها حرفشون به عمق جانم میشینه. بعضی نه، یکی! بقیهی بعضیهای این گروه عمقشون به قلبم میرسه ولی به تهش نه. اون یکی رفت. نمیدونم چرا برام اینقد خاص بود، ولی حتی یک ذره "من" تو حرفاش نمیشنیدم. اسم وبلاگش که میاد انگار با یه دهان خوشبو تو صورتم "هاه" کردن! جالبه که با این علاقهی شگفت، کلا یک یا دو بار براش نظر گذاشتم :)
از بعضیها توقع نداشتم، ولی جالب بود برام که به فالوبک معتقدن ظاهرا. من خودمو برای یه بلاگر یک روزه هم نمیگیرم، چه برسه به بلاگر خفن! ولی وقتی بک نمیدم خواهشا اینقد زود و ناگهانی دست از کامنت گذاشتن برندارید و دکمهی قطع دنبال رو نفشارید! اینجوری ممکنه فک کنم با وجود خفن بودنتون منظورتون این بوده که دویست و نود و نهتون رو بکنین سیصد مثلا! :/ (ارقام تصادفی است!)
بعضیهام هستن که میگم کاش هی حرف بزنن، هی حرف بزنن، هی حرف بزنن!
و آخر هم بعضیهایی که در موردشون زود قضاوت کردم و به اون بدی! که فک میکردم نبودن :)
برای تمام موارد بالا مصداق دارم تو ذهنم که معلومه آورده نمیشود! چند نفر از شماهام توشون هستین که فک نکنم بتونین خودتونو تشخیص بدین :دی :دی
- تاریخ : پنجشنبه ۷ تیر ۹۷
- ساعت : ۱۵ : ۱۵
- نظرات [ ۵۱ ]
قطع صد (100, مئة، Hundred) در صد (100, مئة، Hundred)ی امید از دیگران، شاید بتونه امید رو بهم برگردونه.
+ بعضی وقتها بدجور میزنه تو ذوقت، توسط بندههاش که بهشون امیدوار بودی!
- تاریخ : پنجشنبه ۷ تیر ۹۷
- ساعت : ۱۳ : ۰۵
- نظرات [ ۲ ]