نمدونم چیکار کردهم که امشب بهم دو تا چای ندادن :( تازه خیلی هم ناراحتم که نشده حتی یه سیاهی تو خونه نصب کنم. میخواستم از مامانم بگیرم، همه رو خودشون زدهن به دیواراشون.
این شبا چون کارم طول میکشه، یک ساعتی بعد از اذان میام مسجد. وسط یا آخرای سخنرانی میرسم. راستش از سخنرانیهاش خوشم نمیاد. برای روضه میام در اصل. امشب داره در مورد این میگه که سن ازدواج بالا نره و... از من که گذشت و بالا رفته دیگه فایده نداره 😁
امروز بازیافتیها رو جمع کردم تو حیاط، ایشالا فردا بهروب بیاد ببره. خیلی زیاد شد، خودمم تعجب کردم ذره ذره انقد شده. به این میگن کار آهسته و پیوسته. دسشویی رو هم که شستم، فرنگی رم شستم. از وقتی مامان بابام رفتهن ازش استفاده نشده. توش کرمهای ریز سیاه شنا میکردن 🙈 سرچ کردم ظاهرا انگل نیستن و مال فاضلابه و وقتی یه جایی آلوده و مرطوب باشه زیاد میشن. دسشویی فرنگی هم چند هفتهای هست درش بسته بوده و استفاده نشده و مرطوبم که هست، زیاد شدهن. حالا نمدونم دامستوس اینا بریزم بذارم بمونه میمیرن یا باید حتما سم حشرات بگیرم. علم شیر آب هم مدتهااااست که کمرش شکسته و مامان بابام با نخ بسته بودن و استفاده میکردن. امشب رفتم علم هم خریدم، ولی نمدونم میتونیم خودمون نصب کنیم یا نه 😃
هنوز از خانمه که بهم دو تا چای نداد ناراحتم :(
- تاریخ : سه شنبه ۱۱ تیر ۰۴
- ساعت : ۲۰ : ۴۱
- نظرات [ ۱ ]