مونولوگ

‌‌

این داستان: برق

 

خدایا ما هنوز خیلی بی‌تجربه‌ایم هااا، چیکار می‌کنی باهامون؟ باشه آبدیده‌مون کن، ولی آخه یه مهلت تنفس هم بده وسطش 😃 ما هنوز نمی‌دونیم چالش کک/ساس حل شد یا نه، این دیگه چی بود این وسط؟!

دیشب دوونیم که برای نماز پا شدم متوجه شدم کنتور زده پایین. رفتم زدم بالا، باز زد پایین. دو سه بار دیگه‌م همین کار تکرار شد. همه وسایل برقی رم کشیدم بجز یخچال‌ها که به محافظ وصل بودن. بار آخر تا نماز بخونم و دوباره بخوابم وصل بود. صبح پا شدم دیدم بازم زده پایین. زنگ زدم اتفاقات برق. استرس داشتم همونجور. از طرفی باید کیک می‌زدیم و ظهر تحویل سفارش داشتیم. از طرفی مواد غذایی تو یخچال از دیشب تو بی‌برقی نمی‌دونم چیکار شده‌ن. رژه می‌رفتم تو خونه. بعد دیگه دوتایی با جیم‌جیم شروع کردیم کارایی که نیاز به برق نداشتو انجام بدیم. یه‌کم بعد مامور شرکت برق اومد و فیوز کنتورو عوض کرد، ولی گفت احتمالا از داخل خونه باشه و اگه بازم پایین بزنه باید برق‌کار بیارین بررسی کنه. با سلام و صلوات رفتیم شروع کردیم و کیکو گذاشتم تو فر و گفتم من یه پنج دقه می‌خوابم. نیم ساعت بعد جیم‌جیم بیدارم کرد. گفت تا کیکا پخت و درآوردم دوباره زد پایین. علی‌الحساب یه خدایا مرسی بابت این مهلت یک‌ونیم ساعته که کیکمونو پختیم. دیگه از صبح زود هم با خواهرم هی زنگ و زنگ‌بازی داشتیم. چون شوهرش برق‌کار مبتدیه. قرار شد بیاد بررسی کنه. ما رفتیم برای تحویل و درو باز گذاشتیم که اون بنده خدا بیاد. اون وسطا به توصیه‌ی خواهرم هم به بابام زنگ زدم برام سیم سیار بیاره، یخچالا رو به طبقه‌ی بالا وصل کنیم فعلا. خداروشکر حداقل که فعلا یخچالا وصلن. تو راه برگشت به خونه بودم که میم‌الف زنگ زد گفت داره میاد مشهد و شاید شب بیاد پیش ما. ما همیشه هی اصرار اصرار بهش که بیا بیا، حالا داره میاد و ما اینجور همه‌چیمون رو هوا! حتی نور نداریم. به معنی واقعی کلمه، سه پلشت آید و زند زاید و مهمان عزیزی ز در آید. از گوشه و کنار هم میگن شاید چشم زده کسی، صدقه بدین. آخه ملت بزرگوار، نمیشه دو دقه کار به کسی نداشته باشین؟ اگه کسی هم چیزی داره یا به دست آورده خب مال شما رو که نخورده، همیشه برای همه خوب بخوایم. بخدا یه مدته مشکل پشت مشکل داریم، کمرمون خم شد دیگه. بازم بخدا تازه ما چیز خاصی نداریم، از بیرون قشنگه، داخلش فقط کاره و کار. حالا می‌خواستم برم یه مرغ بگیرم خون کنیم، ایشالا بلاها دور بشه، ولی انقد هوا داغه و بی‌حالم که فعلا موکول کرده‌م به عصر یا شب. خدایا خودت درست کن.

 

  • نظرات [ ۱ ]
بهار
۳۱ تیر ۰۴ , ۱۷:۴۱

ان‌شاءالله بلا دوره و حل میشه...

اما خب چشم زخم که هست واقعا 

آقای جاودان می‌گفتند به گمانم، که صدقه ای که می‌خواید تو یه روز بدین رو  در ساعات مختلف شبانه روز کنار بذارید...

پاسخ :

ان‌شاءالله، ممنونم
پس باید مرغه رو تیکه تیکه می‌کردم، هر یه ساعت می‌بردم براش 😃 (شوخی)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Designed By Erfan Powered by Bayan