- تاریخ : شنبه ۲۱ اسفند ۹۵
- ساعت : ۰۸ : ۴۵
- نظرات [ ۷ ]
چرا باید دیروز سر کار از دیسیپلین و لزوم قانونمند بودن تکتک پرسنل و ضرورت برقراری یک نظم خدشهناپذیر سخنرانی کنی و امروز تو ترافیک گیر کنی و دیر برسی؟ دقیقا چرا؟؟؟
هنوز تو اتوبوسم ولی احتمالا دیر میرسم :/
بعدا نوشت: ۳ دقیقه زودتر رسیدم D:
- تاریخ : چهارشنبه ۱۸ اسفند ۹۵
- ساعت : ۱۵ : ۵۰
- نظرات [ ۴ ]
برهی ناقلا: خاله آرتمیس پتو بیار برام!
عسل (مامانش): بگو لطفا خاله!
برهی ناقلا: لطفا.
عسل: بگو خاله جون، قربونت برم، عزیز دلم... :)
برهی ناقلا: :/ اصلا به خاله هدهد میگم. خاله جون، عزیز دلم، قربونت برم، برام پتو بیار :)
عسل: o_O
من: o_O
هدهد: O_O :):):):):) *_*
برهی ناقلا:...
- تاریخ : سه شنبه ۱۷ اسفند ۹۵
- ساعت : ۱۳ : ۴۴
- نظرات [ ۵ ]
به مامان و آقای میگم "کس در همه آفاق به دلتنگی من نیست!" حتی یه سؤال نمیپرسن که چراااااا؟؟؟ حتی مشکوک هم نمیشن؟D; بعد مجبورم خودم توضیح بدم که "بابا طبیعت خونم اومده پایین! بریم یه وری..."
حالا مثلا چون من اصرار کردم، رفتیم یه وری! مثلا...
... من و هدهد ...
- تاریخ : شنبه ۱۴ اسفند ۹۵
- ساعت : ۰۸ : ۲۶
- نظرات [ ۶ ]
بد بد بد... چرا این سال پر از بد تموم نمیشه؟ قراره چقد دیگه اتفاق بد بیفته تو این چند روز باقی مونده؟
هنوز یک هفته هم نمیشه که یه پسر نوجوون فامیل بخاطر سرطان رفت تو دل خاک، امشب فهمیدیم یکی دیگه از پسربچههای فامیل هم سرطان داره. یکی از مردای فامیل هم دو روزه دیالیزی شده حالش بده! بنده خدا مشکل زیاد داره؛ دیابت و فشار و مشکل قلبی و بینایی و حالام کلیوی. پسر بزرگش تازه بیست سالشه. مامان از وقتی این خبرای بد رو شنید، حالش بد شد. گریه کرد، شام نخورد و آخر هم ضعف کرد افتاد. گفتیم شاید فشارشون افتاده، رفتم فشارشون رو بگیرم که دیدم شیلنگ پمپ فشارسنج پاره شده! آقای با چسب برق وصلش کردن، فک نمیکردم کار کنه، بخاطر همین اول فشار آقای رو گرفتم 10/5 بود، بعد مامان رو گرفتم 14 بود!!! گفتم لابد خرابه الکی نشون میده. هدهد رو گرفتم 10/5 بود، آخر هم خودم رو گرفتم 12 بود. برای همه نرمال بود جز مامان. مامان معمولا فشارشون میفته. تا حالا فشار بالا نداشتن. الان با آقای رفتن دکتر، خدا رحم کنه.
بیشتر جمعههای امسال به تعزیه و فاتحه و قرآنخوانی گذشت، از بس فوت زیاد بود تو فامیل!
+ این بنده خداها اقوام درجه سه و چهارمون هم نیستن حتی. ولی رفت و آمدمون نسبتا خوبه. فک کنم مامان به من رفتن انقد دلشون نازکه!
+ عنوان نکته داره، اگه فهمیدین:)
- تاریخ : سه شنبه ۱۰ اسفند ۹۵
- ساعت : ۲۲ : ۴۱
- نظرات [ ۵ ]
چقد دوست داشتم پاشنهبلند بخرم، حتی چند روز کفش خواهرم رو پوشیدم ببینم اصلا میتونم با پاشنه راه برم یا نه! ولی انگار تمام عالم فهمیدن من بعد از سالها پاشنهبلند پوشیدم، خیره شدن به کفشهای من :( این شد که یه کفش مردانه خریدم :) آرزوی کودکیهام :):) نه اینکه به لوازم مردانه علاقه داشته باشم، فقط وقتی بچه بودم، برادرم که تقریبا همجثهی من بود یه کفش خرید که من اون موقع خیلی بنظرم قشنگ بود. هنوزم هست. و این جزء حسرتهای کودکانهی من شد که یه کفش مثل برادرم داشته باشم! و حالا تقریبا دارم :) البته یه کفش مردانه که تغییرات کوچیکی توش دادن تا زنانه بشه!
+ اگه مانتو، شلوار و کفشِ مثلا عید رو از یه ماه زودتر بپوشی عیب داره؟ مسلما نداره :)
+ همیشه بلا استثناء کفش نو، پام رو میزنه، چند هفتهی اول رسما لنگ میشم!
- تاریخ : دوشنبه ۹ اسفند ۹۵
- ساعت : ۱۰ : ۱۰
- نظرات [ ۳ ]
مواد لازم جهت ساخت تخممرغ پوستپیازی:
- یک تا تخم مرغ
- قدری سرکه
- چندی زمان
- یک نفر معلم برادر کلاس دهمی که دستور انجام کار عملی بدهد.
طرز تهیه:
تخم مرغ را درون سرکه بینداخته و اجازه دهید زمان کار خود را بکند.
پس از اینکه کار زمان به اتمام رسید، شما بایستی آن را درآورده و چیلیک چیلیک عکس بگیرید و سپس به وسیلهی عکسهای مذکور، نرمافزار جدید ادیت عکس خود را امتحان بنمایید نقطه
+ تخممرغ برنگشت، وگرنه حتما میپختمش ببینم چه مزهای شده!
+ چرا دانشآموزان رشتهی ریاضی، درس آزمایشگاه دارند و قلب و شش گوسفند تشریح میکنند؟؟؟
- تاریخ : پنجشنبه ۵ اسفند ۹۵
- ساعت : ۱۴ : ۴۵
- نظرات [ ۷ ]
باید بپرسم از طراحان BRT، که هدفشون چی بوده از اینکه تعداد صندلیهای قسمت مردانه، کمتر از زنانه است! چرا خانم ها اغلب اوقات نشستن و آقایون ایستادن؟؟؟ نه واقعا چرا؟
+ عنوان: خواستم یه کلمه در مقابل فمینیسم بنویسم، دیدم معادل مردانه نداره تو گوگل فارسی. به انگلیسی نوشتم meninism که دیدم بعله! وجود داره... خلاصه که آقایون خوش باشن، من این لغت رو وارد زبان پارسی نمودم، حالا دیگه خودتون باید برین دنبال حقوقتون :)
- تاریخ : پنجشنبه ۵ اسفند ۹۵
- ساعت : ۰۹ : ۴۶
- نظرات [ ۶ ]
تو هر بخشی از زندگیم، قانون مورفی حاکم نباشه، اومدن آقامیرزام (شوهر خواهرم) به خونهی ما کاملا از این قانون تبعیت میکنه :)
وقتی تمام ظرفها رو شستم و فقط مونده سینک رو آب بکشم؛
وقتی فیلم یک دقیقه مونده که تموم بشه یا بدتر از اون به جای حساسش رسیده؛
وقتی دو لقمه به انتهای غذام مونده؛
وقتی وروجک بعد از کلی لالایی تازه رو پام خوابش برده؛
وقتی تازه از بیرون اومدم و تازه لباس راحت پوشیدم؛
شک نکنید که اگه قرار باشه ایشون بیاد، در یکی از موارد بالا خواهد آمد... بله، او خواهد آمد:)
+ ایشون بسیار مرد مؤدب و با شخصیتی هستن، منتها نمیدونم چه نسبتی با جناب مورفی داشتن که مصرن حتما قانونش رو رعایت کنن!
- تاریخ : يكشنبه ۱ اسفند ۹۵
- ساعت : ۲۰ : ۱۷
- نظرات [ ۶ ]
خانم روانشناسمان میگوید شدیدا آدم درونگرایی هستم. میگوید خیلی کمحرفم. میگوید میریزم توی خودم. میگوید احساساتم اصلا بروز نمییابد!
صراحتا مخالفتم را اعلام میکنم. من از آنهایم که نخود در دهانشان خیس نمیخورد. از آنها که پایشان به خانه نرسیده، ما وقع را چون داستانهای هزار و یک شب تحویل خانواده میدهد. از آنها که به زور خاموشی میخوابانندشان. مگر چنین آدمی هم درونگرا میشود؟ اینها را نگفتم. فقط گفتم اشتباه میکنی. گفتم زود قضاوت کردی. گفتم مگر چند روزه میتوانی کسی را بشناسی؟ قرار شده یکی از همین روزها آزمون استانداردی از من بگیرد و ادعایش را به اثبات برساند، میخواهد برایم نیمرخ شخصیتی بکشد!
از من به شما نصیحت؛ اگر دوست دارید کاملا جلب توجه کنید، آسته بروید و آسته بیایید. در این صورت تمام اذهان اطراف را درگیر خود خواهید کرد. همان قصهی معروف "در دنیای کنونی، معمولی باش تا خاصترین آدم دنیا باشی" نمیخواهی رویت زوم کنند، آن فک لا... (لا اله الا الله!) را به زور هم شده بجنبان و هرچه دم ذهنت رسید، بریز در گوش بقیه!
+ نمیدونم نیمرخ شخصیتی اصلا چی هستD: اگه چیز خوبی بود شاید گذاشتم!
+ یه خبر تو تلگرام پخش شده مبنی بر اینکه تا فردا شب نیم متر برف میاد تو مشهد! الان فک کنم هنوز کمتر از ده سانته :)
+ چون آقای سرما خوردن نمیشه بریم برفنوردی :/ عوضش مهندس رفته بستنی بیاره😋
+ پَلَم پولوم پیلیچ (با ملودی خاص خودش بخونین) جییییییغ د َ َ َ َ َ َ َ َست هوراااااا! مهندس بپر!
- تاریخ : چهارشنبه ۲۷ بهمن ۹۵
- ساعت : ۲۱ : ۴۴
- نظرات [ ۱ ]