مونولوگ

‌‌

یازده


همین‌طوری یاد قبل‌ترها افتادم. میگم اینکه قبلا همه‌ش به آینده فکر می‌کردم و جدیدا فقط یاد گذشته می‌کنم معنی خاصی نداره به نظرت؟
سال‌ها، از ابتدایی تا دبیرستان، تو مسابقات احکام شرکت می‌کردم، رشته‌ی موردعلاقه‌م. خیلی خوب می‌فهمیدمش. حافظه‌م دچار مشکل شده، ولی فکر می‌کنم هیچ‌وقت به مرحله‌ی استانی نمی‌رسیدم، یا شایدم از استانی بالاتر نمی‌رفتم. تا اینکه تو سال آخر، چهارم یا به عبارتی پیش‌دانشگاهی، تو سه تا رشته‌ی احکام، نهج‌البلاغه و مفاهیم شرکت کردم. نهج‌البلاغه به طور خلاصه یعنی مسابقه‌ی سخنوری و سخنرانی، مفاهیم یعنی مسابقه‌ی حفظ تفسیر و ده درصدی هم سخنرانی. تو مدرسه تو همه‌شون رتبه آوردم، ولی فقط تو دو تا رشته اجازه داشتم که برم بالا. احکام و نهج‌البلاغه رو انتخاب کردم. در مرحله‌ی بعد هم در هر دو رشته رتبه‌ی صعود رو آوردم و فقط مجاز بودم یکی رو انتخاب کنم. فکر کردم به همه‌ی اون سال‌هایی که با احکام می‌رفتم بالا و بعد دیگه نمی‌رفتم بالا. نهج‌البلاغه رو انتخاب کردم و رفتم تا کشوری. و از اون سال احکام هم دیگه مرحله‌ی کشوری نداشت. استانی هم مسابقه نداشت و جشنواره‌ای بود. یک انتخاب تقریبا شانسی ولی تقریبا درست.
اگه هرچی میریم نمی‌رسیم، یه دقیقه بایستیم، شاید داریم روی تردمیل راه میریم؟ اندازه‌ی چند درجه تغییر مسیر بدیم، شاید رسیدیم به اونجایی که می‌خواستیم. هوم؟

  • نظرات [ ۰ ]
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Designed By Erfan Powered by Bayan