اخیرا یکی از بلاگرای کمکاری که دنبال میکردم، یه دورهی چهل روزه برای خودش برگزار کرد که نمیدونم دقیقا به چه منظور بود. ولی هر شب، آخر شب یک پست مینوشت. عنوان پستها از عدد چهل به پایین بودن. من خیلی از این مدل خوشم اومد. یه اجبار ملایمی توش هست. به فکرم زد که منم همچین کاری بکنم. البته من که معمولا هر شب مینویسم، ولی اجباری برام نیست. برای این که کمی دوز اجبارش رو بیشتر کنم، تصمیم گرفتم یه سری شروط برای این نوشتنه بذارم. الف اینکه باید خلاصه بنویسم. ب اینکه در مورد هرچی دوست داشتم بنویسم، کاری که کمتر کردم تا حالا. یعنی چی؟ یعنی اینکه روزانهنویسی صرف نباشه. در مورد افکارم، عقایدم، علائقم، مواضعم و خلاصه هر آنچه که منو تسنیم کرده. اینجا من تقریبا یک آدم خنثی هستم و میخوام تو این چهل روز نباشم. پ اینکه حتیالمقدور ازش یه درسی بگیرم. هر چند کلیشه باشه، با این شرط که اون کلیشه رو برای خودم شکسته باشم و به معنی واقعیش فکر کرده باشم. البته این کمی با بند ب مغایره و ممکنه من دوست داشته باشم در مورد طول بال مگس صحبت کنم و این هیچ درس خاصی برای زندگیم نداشته باشه، ولی خب یه تمرینی هست که شاید مجبورم کنه کمی متفاوت در مورد طول بال مگس فکر کنم. ضمنا بند ب با الف هم مغایرت داره، چه اینکه ممکنه من دوست داشته باشم "طویلهای در طول بال مگس" بنویسم. اساسا این عبارت "دوست دارم، دلم میخواد" هر جا که وارد میشه، میزنه کل قوانین رو میپکونه. اما در این فقره باز هم این یه تمرینی هست برای اینکه یاد بگیرم بهینه حرف بزنم؛ شاید کم کردن از کمیت، کمبود کیفیت رو جبران کنه. ت اینکه سعی کنم کمی خلاق باشم و نیم ساعته سر و تهش رو هم نیارم. ترجیحا کتابی بنویسم. در گزینش فعل و فاعل و مفعول زیبا اهتمام بورزم. از تصاویر فقط در صورتی که استفاده کنم که به نظرم خیلی مرتبط یا خیلی هنرمندانه باشن (انصافا عکس زشت نذاشتن برام خیلی سخته). البته لینک دادن به تصاویر در صفحهای غیر از صفحهی اصلی بلامانع است. ث اینکه عنوانها فقط عدد باشن. اگه عنوان خاصی به ذهنم رسید که خیلی دوست داشتم رو پست باشه، اول متن بنویسمش.
این قانونها آسونترین قانونهای دنیان. ولی چون قانون هستن، اون حس تمرد از الان در من بیدار شده و مثل بچههای بدخوابشده داره جیغ میزنه و میگه اصن کی گفته؟؟؟ مگه تو بابامی که بهم دستور میدی؟ کی میخواد مجبورم کنه؟ اصن نمیخوام و قسعلیهذا. تا همه رو بیدار نکرده، من برم خفه ش کنم. شببخیر
+ لازم نبود این پست رو بخونین ها! در واقع ترجیحم بر این بود که نخونین. صرفا چون نیاز داشتم قوانینم رو مکتوب کنم نوشتم. اما میدونستم حتی اگه اولش بنویسم نخونین، بدتر همه کنجکاو میشن بخونن، دیگه گذاشتم آخرش بگم :)))
+ ج اینکه میتونم تمام قوانین رو نقض کنم، ولی ترجیح میدم این بند رو یادم نیاد کلا.
- تاریخ : شنبه ۶ مهر ۹۸
- ساعت : ۲۳ : ۳۸
- نظرات [ ۵ ]