چشمای قشنگی داره. خندهی قشنگی داره. دندونای خوشگل سفیدی داره. صدای قشنگی داره. رنگ چشماش باحاله، وقتی گریه میکنه یه عالمه رنگ میاد تو چشماش. پیشونی بلندی داره؛ به خاطر این پیشونی چهرهی باحجاب و بیحجابش خعلی فرق داره. دستاشم قشنگه. (مقداریش حذف شد)
خیلی خودرأیه. مغز خیلی خیلی خیلی بیشفعالی داره. خیلی حسابگره که گاهی باحاله، گاهی هم باحال نیست. خیلی مهربونه. خیلی رکه. خیلی دستاشو میشکونه. خیلی کلهخرررر رانندگی میکنه. خیلی باهوشه، خعلی باهوشه. خیلی هنرمنده. دستپخت خوبی داره. واقعا کیاکه! (کَیّاک = کیکپز 😆) اصلا عاشقانه کیاکی میکنه. عاشق کارشه. فوق پایه است. بدجور یکدنده است (محض تاکید گفته حتما، چون اولشم گفته خودرأی). قلبش مثل گنجشکه. خوشپوشه. خیلی تند حرف میزنه (سرعت حرف زدن). هیچکس نمیتونه این همه جمله رو با این سرعت، بدون تپق، پشت سر هم، درست به کار ببره. خیلی قشنگ مینویسه (منظور دستخط نیست). خیلی متعهده؛ وقتی یه کاریو بهش میسپری، ...شو درمیاره. روی حلال حرومی تاکید داره.
اینا نظرات نصفهموندهی جیمجیم در مورد منه که نمدونم چه کاری پیش اومد، ناتمام موند. ولی جالبه که بعضیاشو حتی خودمم قبول ندارم صادقانه. یعنی نه که بخوام شکستهنفسی کنم یا تعارف، واقعا قبول ندارم. با این توصیفات قطعا حتی چیزی شبیه من هم نمیتونین تصور کنین. به چند دلیل. یک اینکه خب ناکامله. دو اینکه حتی اگه واقعا اینا درست باشه، بازم میشه به هزارویک مدل کنار هم ترکیبشون کرد و هزارویک مدل شخص و شخصیت باهاش ساخت. مثلا دیدین این کلیپا رو که تکتک اجزای صورت یکیو نشون میده، آدم میگه چه چشمی، ابرویی، دماغی، لپی، لبی. بعد کل چهرهش که ترکیب همینا باشه رو نشون میده، میبینی حتی اگه زشت هم نباشه، با تصویری که ساختی تو ذهنت، خیلی متفاوته. اینه که از رو اینجور چیزا نمیشه کسیو شناخت. سوم هم اینکه اینا برداشت شخصیه. جوری که جیمجیم منو میبینه یا حتی من خودم رو بهش معرفی کردهم و میکنم، با جوری که مثلا خانوادهم یا همکارا و همکلاسیهای سابقم منو دیدهن یا من خودمو بهشون نمایوندهم متفاوته و تعاریف و توصیفات هم قطعا متفاوته. میتونم کسانی رو بیارم براتون که تا صبح بتونن از بدیهای من بگن :)) البته فک نکنم 🤔 انقدم دیگه آدم بدی نیستم 😅 و چهارم هم اینکه تمااام آدمها یه تعارفی با بقیهی آدما دارن، حتی جیمجیم با من. یعنی حتما یه چیزهایی در من هست که از نظرش بده و خیلی اذیتش میکنه ولی یا یادش رفته بگه یا روش نشده یا صلاح نبوده یا... .
حالا من این نظر ناتمام رو گذاشتم چون بعدها بیام بخونمش. مخصوصا قسمت ظاهر رو نمیخواستم بذارم، ولی گفتم این تکه کاغذو حتما تو چرخش روزگار گم میکنم، پس بهتره بنویسم. راستش از خوندن پستهای سالهای پیشم لذت میبرم و یکی از دلایلی که هنوز مینویسم همینه که در آینده، الان و امروزمو بخونم. دوست داشتم رو نظرش حاشیه بزنم و توضیح بدم منظورش چیه، ولی خیلی طولانی و زمانبر میشد و شاید همینجور بدون توضیح بهتر هم باشه.
- تاریخ : دوشنبه ۱ بهمن ۰۳
- ساعت : ۱۹ : ۴۲
- نظرات [ ۱ ]