دچار احساس گناه فرسایندهای میشم وقتی بیکارم. مدتهاست که بیکار نبودهم، الان یه یک ساعتی هست که کاری ندارم و اونقدری هم خسته نیستم که خودبخود بیهوش بشم. فقط کمی گردندرد و پادرد و اینا دارم. پایین شام درست کردهم، بالا کیکا آماده است، یه حساب کتابایی میخواستم بکنم که کردم، یه کیک تولد مونده که فردا کاور کنم، یه الویه باید درست کنیم که موادشو گذاشتهم بپزه که بعد جیمجیم اومد درست کنیم، کف آشپزخونه باید شسته شه که آخر شب باید بشوریم، چوبپرده هم باید از پایین بیاریم پرده رو نصب کنیم که اونم کار دونفریه. ولی احساس میکنم اگه همچنان طبق یک ساعت گذشته، تو نت ول بچرخم یا چای دم کنم فیلم ببینم، یا قهوه بخورم، یا فقط دراز بکشم، دارم کار بدی میکنم. احساس میکنم دارم در حق پدر و مادرم کمکاری میکنم، چون میتونم برم بشینم پیششون شاید کاری داشته باشن. یا در حق جیمجیم که از صبح تا ظهر با هم کار کردیم، بعد اون رفته کلینیک و کلی کار داشته و به شدت خسته است و بعد هم قراره تا پاسی از شب با هم کار کنیم، بعد من بشینم الان استراحت کنم.
بعد با این وضعیت، آرزو میکنیم یه روزی درست حسابی استراحت کنیم و ازش لذت ببریم :)
- تاریخ : يكشنبه ۹ دی ۰۳
- ساعت : ۱۹ : ۴۷
- نظرات [ ۲ ]