یه ختم صلوات گرفتم، قبل اذان مغرب باید میگفتمش. عصر شروع کردم یخچال تمیز کردن، سیزده دقیقه به اذان یادم اومد صلواتها رو نگفتم. نمیتونستم آشپزخونه رو به حالت انفجار ول کنم، همونجوری شروع کردم به فرستادن صلواتها به فضا! اما من خیلی فراموشکارم در این مورد. هفت تا میگم میرم رو هشتمی، یادم میره چند تا شد :| حتی وقتی با انگشتهام ذکری چیزی میگم، یادم میره الان این دست سومه، چهارمه، چندمه :| بنابراین با تکههای یخچال برای خودم یادآور تنظیم کردم! یه تیکه میشستم باهاش پنج تا میگفتم میذاشتم کنار، تکهی بعدی همینطور و همینطور و همینطور. اونا تموم شد با ظرف و ظروف و هرچی دم دستم بود شمردم گذاشتم کنار. آخرش یه کوه درست شده بود، ولی روش خوبی بود :)
رفته بودم شلوار بخرم، هر مغازهای میرفتم میگفتم لی دمپا دارین؟ میگفت نه! یا یه چیزایی میاوردن عجیب غریب! قابل پوشش نبودن اصلا. یکیشون گفت امسال کلا لی دمپا نزدن! پس آخه من چی بپوشم؟ :( پارچهای رو خیلی دوست دارم، ولی جنس خنکش انقدر زود زانو میندازه که دلم میسوزه روش پول بدم، جنس خوبش هم که زانو نندازه، هرچی آوردن ضخیمتر از لی بود :/ آخرش یه لی پیدا کردم بالاخره، لی نسبتا خنک :)
یه شلوارهای زشتی جدیدا مد شده، نمیدونم شمام میپوشین یا نه. دم پاچهش با کش یا دکمه یا تسمه جمع شده :/// پسر و دختر هم نداره :/ واقعا زشتن به نظرم ^_^ خلاصه هر کدومتون که بپوشین، معنیش اینه که خیلی بدسلیقهاین :))) ولی رنگهای بهتری نسبت به قبل اومده امسال. نمیدونم پارسال بود، پیرارسال! بود که شلوارهای زرد و قرمز جیغ و اینا زده بودن که حتی اگه باقی شئون رو هم نادیده بگیریم، از این نظر که خیلی به ندرت با یه لباس یا مانتو ست میشن، خیلی بهدردنخور بودن. امسال ولی طوسی و کرم و زرشکی اومده. من طوسیشو خیلی دوست دارم، نازه :)
خوبه من برم طراح مد بشم! بعد شاید یک سال پا گذاشتم تو بازار، دارم اینطور نظرات کارشناسانه میدم :)
دمای یخچال رفته روی سی و چهار! فریزر منفی سیزدهه، ولی یخچال خیلی داغ شده. نمیدونم خرابش کردم یا طبیعیه! دفعات قبل اینجوری نمیشد آخه.
- تاریخ : سه شنبه ۱۸ تیر ۹۸
- ساعت : ۲۳ : ۲۹
- نظرات [ ۶ ]