مونولوگ

‌‌

روزمره

 

تو ماشین نشسته‌م. نم‌نم بارون داره میاد. جیم‌جیمو آورده‌م بیمارستان، بجای اسنپ. جیم‌جیم پول اسنپو از کلینیک می‌گیره. لذا قرار شد من بیارمش از این به بعد، پول اسنپو به من بده :))) دیروز روزه گرفتم. امروز هم فعلا سحریشو خورده‌م، ببینم کامل میشه یا نه. از اون دفعه که چند روز گرفتم و حدود یک ماه پیش بود، دیگه هیچی نگرفتم. چون معده‌دردم داشت بیشتر می‌شد و نمی‌خواستم جوری بشه که ماه رمضون از همون اولشم نتونم بگیرم. این مدت صبحا ناشتا عسل‌سیاهدونه می‌خورم، البته بیشتر روزا، که میگن واسه معده خوبه. شب‌ها هم بیشتر وقتا که یادم باشه لانزو که دکتر داده. لانزو رو دکتر گفت صبح ناشتا، ولی چون تو دوره‌ی حاد بودم، گفت صبح شب. حالا من چون دارم صبح عسل‌سیاهدونه می‌خورم، خودم کرده‌مش فقط شب قبل از غذا! ایشالا که خوب باشم تا آخر ماه رمضان.

دیروز خونه مادر عروسمون جشن نیمه شعبان دعوت بودیم. بعد من چون یه مدته خیلی وزن اضافه کرده‌م و BMIم تو محدوده‌ی اضافه‌وزنه الان (۲۷!) و سایزمم تغییر کرده، هیچ لباسی اندازه‌م نبود. بعد چیکار کردم؟ چند روز پیش که خواهرمادرمو برده بودم پارچه بخرن، خودمم به حساب آقای چند تا پارچه خریدم. یه پارچه تور؟ گیپور؟ نمدونم خواهرم یه اسمی گفت یادم نیست، از اونم یک‌ونیم متر گرفتم و دادم خواهرم برای من و جیم‌جیم تاپ بدوزه. قیمتش؟ متری ۸۸! یعنی دو تا تاپ پارچه‌ش شد ۱۳۲، هر کدوم هم یه زیپ ۱۵ تومنی، آستری هم یه مقنعه‌ی قدیمی ولی تمیز و سالم داشتم، از اون استفاده کردیم. یعنی دونه‌ای ۸۰ تومن شد تقریبا! خعلی هم خوشگل شده، خعلی هم باحال شده و اصلا میشه باهاش عروسی رفت :)) با یه لباس ۸۰ تومنی! بعد به این فک می‌کنم که پارسال واسه عروسی مهدی ۴.۵ از کارت بابام دادم لباس خریدم باورم نمیشه. الان اینقدر کفگیر ته دیگه که نگم اصلا. دیگه من و جیم‌جیم تقریبا داریم جدا زندگی می‌کنیم. یه واحد جدا همین کنار خانواده، ولی خب خرج و مرجمون از خودمونه دیگه و واقعا سخته.

بله، وزنم زیاد شده، شاید چون خیلی کیک می‌خورم. ناراحتم که واقعا عملا دیگه لباسی ندارم. مانتوهام که خیلی‌هاشونو میشه سال‌ها هنوز استفاده کردو نمی‌تونم بپوشم. دوست دارم وزن کم کنم و به وزن قبلیم برسم، ولی به نظر سخت‌تر از اونی میاد که آدم فکر می‌کنه، اونم تو یه آشپزخونه پر از کیک :/

خیلی هم خوابم میاد. دیشب یک خوابیدیم، چهار پا شدیم. صبحم کلی کار داریم. آقا من خسته‌م خب 😫🥱

 

  • نظرات [ ۲ ]
De sire
۲۷ بهمن ۰۳ , ۰۷:۰۴

سلام :) 

من بعد ازدواج رفتم کلییی قالب و وسیله و دم و دستگاه خریدم که کیکای خوشمزه بپزم، بعد از مدتی متوجه روند اضافه وزنم شدم و همه رو به انباری منتقل کردم :))) شما که ماشاءالله حرفه ای هستید و مگه میشهههه از اون کیکای خوشمزه نخوردددد 

 

ن. ..
۲۷ بهمن ۰۳ , ۱۰:۴۴

سلام

لانزوپرازول خوردنت منو کشت

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Designed By Erfan Powered by Bayan