هشدار! این پست شامل غرغر فراوان است!
حقیقتش خسته شدم، مامان و آقای، هر کاری داشته باشن منو صدا میزنن. میدونم و بارها هم بهم گفتن، آدما معمولا از کسی کمک میخوان که بی منتتر کارشونو انجام بده، منم سعی میکنم اینطوری باشم، ولی خیلی هم موفق نیستم. بعضی وقتها از بس پشت سر هم اسممو صدا میزنن، به مامان اعتراض میکنم و میگم انگار فقط اسم منو بلدن و اسم بقیه یادشون رفته. میگه "خوب چیکار کنم؟ به کی بگم؟" والا بجز من پنج تا بچهی دیگهام دارن که دو یا گاهی سه تاشون خونهان. ولی در واقع کسی که باید صدا بزنن منم! علاوه بر دلیلی که گفتم، چون دخترم. پسرا معمولا سر به هوان و کارو یا نصفه انجام میدن یا با غرغر. وقتی هم یه کاری رو به اونا میگن اغلب اوقات مجبور میشم برم خودم انجام بدم. چون هیچی بلد نیستن! هدهد هم که پسر نیست از من بزرگتره و بنابراین بین من و اون مسلما من گزینهی مناسبتری هستم برای انجام امور. البته بگم کارهای درشت خونه تقسیم شده است و هفتهای در گردش بین من و هدهد، ولی اون قدر کار ریز تقسیم نشده وجود داره که یه نفر مستقل براش لازمه، و خوب همهاش به عهدهی منه. بعضی از این کارا واقعا اعصابمو بهم میریزه. مثلا: مامان داره تو هال تلویزیون میبینه، داداشم تو هال نشسته با گوشیش ور میره و من تو اتاق دراز کشیدم. مامان منو صدا میکنه برم پیشش، بعد میگه "برو از تو اتاق، از تو کیفم پول بیار بده به داداشت که بره نونوایی!!!" خوب مادر من چرا به خودش نمیگی بره پول برداره؟ یعنی نمیتونه از تو کیفت پول برداره خوب؟ یا اصلا چرا منو صدا میزنی بیام تو هال بعد برگردم برم از اتاق پول بیارم؟ از همونجا بگو پول بیار دیگه! یا فاجعهتر از این! یکی از وسیلههای برادران منظم بنده گم میشه، کل منزل باید بسیج بشن اون وسیله رو پیدا کنن. حالا اگه فقط گشتن باشه یه چیزی! از من شاکی میشن که چرا اون وسیله پیدا نیست!!! برادران چشسفید هم میگن "گذاشته بودم همینجا وسط خونه، شما خونه رو جمع کردین گم شده دیگه!!!" خب آخه بیشعور چرا میذاری وسط خونه که بعد ما جمعش کنیم که بعد گم و گور بشه؟ ضمن اینکه من تقریبا هیچوقت یادم نمیره چی رو کجا گذاشتم و چیزایی رو هم که گم میکنن، خودشون یه غلطی کردن! ای خدا صبرم بده :( اینم بگم منم کم غر نمیزنم ها! از بین تمام بچهها من بیشترین اختلاف نظر رو با پدر و مادرم دارم و بیشترین بحثها رو من باهاشون میکنم. ولی از اونجایی که فوقالعاده بیکینهام، حتی اگه بحث شدید هم باشه و ازم ناراحت هم باشن، بازم منو برای صدا زدن ترجیح میدن. از بس من دختر خوبیم :) در عین حال که حرفگوشکنم، حرفگوشنکن هم هستم! نصف کارایی که به من مربوط نیست رو راحت قبول میکنم و انجام میدم، نصف دیگهشونو چون مخالفم معمولا، بحثهای زنجیرهای میکنم تا کوتاه بیان، اگرم نیان بالاخره باید حرفمو زده باشم دیگه، کارایی هم که برای خودمه معمولا حرف هم حرف خودمه.
یه غر دیگهام بزنم و بخوابم. چرا همسایهها انقد بیملاحظهان؟ نمیدونن من تو حیاط خوابیدم انقد صدای تلویزیونشون بلنده و بچههاشون جیغ و ویغ میکنن؟ این موتورا چی میگن این موقع شب هی فرت و فرت رد میشن؟ اصلا این پشهها چرا خلق شدن؟ اصلا مگه پشهها تابستونا قشلاق نمیرن؟ چرا یکی پیدا نمیشه دلش واسه من بسوزه برام پشهبند بزنه؟
+دوستان اشاره میکنن پشهها تابستونا باید ییلاق برن نه قشلاق! من که میگم قشلاق میرن، مگه نه اینه که با گرم شدن هوا زیاد میشن؟ پس باید برن جای گرم که میشه همون قشلاق :)
- تاریخ : جمعه ۲ تیر ۹۶
- ساعت : ۲۳ : ۰۸