مونولوگ

‌‌

روز و شبِ خوش

 

صبح شش و نیم ماشین آقای رو برداشتم که برم حرم. ولی از هر طرف که رفتم، جز ترافیکم نیفزود! اول قصد داشتم برم پارکینگ خود حرم که با یه پله برقی برسم بالا. ولی طبرسی و شیرازی و خیابون امام رضا رو امتحان کردم و ورودی پارکینگ‌ها به علت تکمیل ظرفیت بسته بود. تصمیم گرفتم همینجوری حاشیه‌ی خیابون پارک کنم. رفتم سمت نواب. حالا هرچی میرم زده حمل با جرثقیل :| یک جایی ته دنیا مجبور شدم پارک کنم و پیاده راه افتادم سمت حرم و هی به ارواح پرفتوح اتوبوس و BRT رحمت فرستادم. آخرم دیدم خیلی دیر شده، از دور سلام دادم و یه امین‌الله هول‌هولکی خوندم و به دو برگشتم که آقای می‌خوان برن سر کار دیرشون نشه. خونه یه‌کم کیک از دیروز مونده بود با چای خوردم، یه‌کم چیپس درست کردم و با خودم بردم سر کار. تو مطب هم امروز آجان و آجان‌کشی بود. همراه یکی از مریضا سر دکتر هوار شده بود و فلان. تا چهار مطب بودم. صبحم منشی گفته بود واسه امشب بلیط تئاتر داریم. دونفرمون نمیان، تو نمیای؟ منم به حچت پیام دادم گفت میری؟ گفت بریم. تو سایت چک کردم بلیطش هفتادوپنج تومن بود! به‌جاش مثلا می‌تونستیم سه الی پنج بار بریم سینما، اونم هویزه فیلم ببینیم :))) حالا واسه یه بار که آدم تئاترندیده از دنیا نره اشکال نداره. ولی در کل از این تئاتر خوشم نیومد. فضای تئاتر اشکالی نداره و خوبم هست، ولی اینکه طنزش فقط تیکه‌های جنسی باشه، نه حتی کوچکترین اشاره‌ی اینطوری هم داشته باشه، بسیار مشمئزکننده است برام. حالا تازه چی؟ برداشتم داداشمم بردم :)))

امروز درواقع میشه گفت غذا نخوردم من! صبحانه که خب کیک و چای که صبحانه نیست. عصر ساعت چهار و نیم، یه چند تا دونه چیپس خالی هم که نهار نیست. شبم از تو راه معجون گرفتیم آوردیم خونه همه خوردیم، اونم که شام نیست دیگه. عملا من از دیشب غذا نخوردم 😭😁😂🤣

بعدم تا ساعت یازده و نیم با مامان و آقای و حجت نشستیم حرف زدیم و چای خوردیم و خاطره تعریف کردیم و عکس دیدیم و :) حالا سروقت خوابیدن باشه از فردا :))

 

  • نظرات [ ۳ ]
هـیوا .
۱۷ آبان ۰۰ , ۰۸:۲۹

قبول باشه

برای شما که یه دفه 7 8 تا موز رو با هم میخورید این حجم از غذا نخوردن واقعا سخته هاا :دی

پاسخ :

:))) بله، با هفت هشت تا موز تو ذهن ملت ماندگار شدم :))
مریم بانو
۱۷ آبان ۰۰ , ۱۵:۲۵

منم خواستم به موز خوردنت اشاره کنم:))))

 

آقا واقعا ستمه یکی مثل من یدونه چیپس اضافه بر سازمان بخوره یک کیلو میاد رو پهلوهاش

یکی هم مثل تو هرچی بخوره فیت و متناسب میمونه:))

پاسخ :

:)))

نه بابا منم چاق میشم. میگم که قبلا منفی پنجاه بودم، الان چند ساله شدم پنجاه و دو سه. ولی خب هر چی فکر می‌کنم نمی‌ارزه بخوام خوردنو کنار بذارم :)))
Reyhane R .
۱۸ آبان ۰۰ , ۲۲:۳۶

عاقا 😭😭

تسنیم جریان این پست ثابت چیه؟ چرا من تا حالا ندیده بودمش؟ 

من هربار که پست جدید میزاشتی می اومدم تو همون صفحه پست جدید.

این بار صفحه اصلی وبلاگت رو اتفاقی باز کردم و پست ثابت رو دیدم.

چه عکسای قشنگی...دلم آب شد...هم برای حرم هم برای خوراکی هات (:

واقعا خوش به سعادتت که اینهمه نزدیکی (:

با دیدن عکسها کلی خاطره از سفر چهار ماه پیشمون به مشهد زنده شد برام🥺

نمیدونم برنامه ات چه جوریه ولی ایندفعه که رفتی سلام ما رو هم برسان (:

پاسخ :

ای وای، ببخشید که دلتون آب شد 😅 ان‌شاءالله به زودی دوباره تشریف بیارین از این عکسا با خودتون ببرین :)
چشم :) یادم باشه و قابل باشم نایب‌الزیاره هستم :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Designed By Erfan Powered by Bayan