مونولوگ

‌‌

رفت

 

اتفاق مهیبی افتاده امروز. یک اتفاق در رابطه با همون مشکلی که چند ماهه باهاش دست‌وپنجه نرم می‌کنیم و من هر چند روز یک بار میام به شکل سربسته، اظهار ناراحتی می‌کنم ازش. دوست دارم مفصل در موردش بنویسم، ولی هر جا در موردش با جزئیات گفتم، بعدش احساس خوبی نداشتم. ولی می‌نویسم، کلی و بدون جزئیات. الان چشمامو با سیخ کبریت باز نگه داشتم. اینم مرَضیه که طی این مشکل ایجاد شده؛ به این صورت که هر شب و هر شب، حتی اگه دارم از شدت خواب‌آلودگی جان به جان‌آفرین تسلیم می‌کنم، خودمو بیدار نگه می‌دارم. به هر کاری دست می‌زنم که نخوابم. اونم من که خواب اصلی‌ترین نیاز روزمره‌مه. نمی‌دونم علتش چیه، شاید میل به هوشیاری برای دفاع به موقع باشه :/ چون همون‌طور که نمی‌دونین، این یکی دو ماه در حال مبارزه بودیم در واقع! منم همون خط مقدم داشتم خدمت می‌کردم :| امیدوارم، امیدوارم، امیدوارم دیگه امروز شیپور پایان این نبرد نواخته شده باشه. خدایا لطفا تموم شده باشه. خواهش می‌کنم، عاجزانه.

 

  • نظرات [ ۳ ]
محمدعلی ‌‌
۲۱ شهریور ۰۰ , ۲۳:۵۸

مراقب خودتون باشین :( 

امیدوارم بگذره زودتر این ایام -_-

پاسخ :

منم امیدوارم
خیلی ممنونم :)
ن. ..
۲۲ شهریور ۰۰ , ۰۰:۲۶

خدایا این دردسری که نمیخواد ازش بگه و اینجوری کلافه شون کرده را به بهترین شکل به پایان برسون 

آمین 

پاسخ :

ممنونم :)
دچارِ فیش‌نگار
۲۲ شهریور ۰۰ , ۰۹:۳۰

چهارشیرین الان؟

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Designed By Erfan Powered by Bayan