امروز وسط تایم مطب، پرستار اومد گفت که فلان مرکز واکسن میزنن واسه متولدین ۸۲ به پایین. خانم دکتر هم گفت همین الان پاشین برین اونجا واکسن بزنین. من پاسپورتم همراهم نبود، گفت بگو با پیک برات بفرستن. به خونه گفتم. آقای و مامان هم پاسپورتمو آوردن. منشی با شوهرش قبل از من رفته بود، دیگه من با آقای رفتم. پرستارم بنده خدا به جای هر سهمون وایستاد مطب :)) هم واکسیناسیون خودرویی داشتن، هم فردی. ما متوجه جدا شدن مسیر این دو تا نشدیم و رفتیم تو صف واکسیناسیون خودرویی. حالا هر چی میرفتیم صف تموم نمیشد. پیاده شدم رفتم اون سر دنیا، صف واکسیناسیون فردی ایستادم. من و منشی که خیلی زودتر از من رفته بودم و صف خودرویی بود، همزمان واکسن زدیم. بعد دوباره برگشتیم مطب. تو راه برگشت به مامان و آقای میگفتم من بعد از واکسن شما رو بردم واسهتون هویج مویج خریدم، حالا شما واسه من آبهویج بخرین :) ولی خب باید سریع برمیگشتم مطب. با دستی که انگار یه وزنهی فولادی بهش آویزون کردن رفتم مطب. اینم اونجا واسهمون گرفتن :)
- تاریخ : يكشنبه ۲۱ شهریور ۰۰
- ساعت : ۱۷ : ۵۱
- نظرات [ ۸ ]