مونولوگ

‌‌

از قضا سرکنگبین صفرا فزود

 

دیروز داشتم می‌رفتم یک جایی که استرسش برام زیادی بالا بود. گفتم بیام برای اولین بار در عمرم یه قرص ضد استرس بخورم. یه سرترالین 50 خوردم و رفتم و اومدم... چشمتون روز بد نبینه، استرسو می‌کشیدم حالم بهتر بود تا اینکه قرصو بخورم. البته قرص هیچ تاثیری هم نداشت، همچنان استرسه رو داشتم. ولی تهوع، سردرد، خشکی شدید دهان و گلو، لرزش بدن و دست، گیجی و... رو هم داشتم! خمیازه‌هایی می‌کشیدم بالا بلند :) یک چیزی هم انگار تو گلوم گیر کرده بود که موقع خمیازه احساس تنگی نفس بهم دست می‌داد. امروز بقیه‌ی علائم رفته، فقط یه لرزش درونی هنوز دارم (از بیرون محسوس نیست، از درون خودم احساس می‌کنم بدنم داره می‌لرزه). تازه امروز یه نمه احساس افسردگی هم دارم =)) از سر کار باید می‌رفتم جایی، یه مقداریشو با اتوبوس رفتم، بقیه‌شو گفتم پیاده برم که وقت بگذره. یه پیرمرد کارتن‌خواب رو دیدم که فارغ از دنیای اطرافش خوابیده بود. شایدم چیزی زده بود و تو هپروت بود. گفتم آخی! کاش منم مثل همین آقا بودم، هیچی از دنیا نداشتم، ولی این غصه‌هارم نداشتم :))) اونجا بود که فهمیدم اون نمه افسردگی رو دارم. یه دفعه چشمم افتاد به بازار گل و گیاه خیام. پریدم توش و دو تا دسته گل برای خودم خریدم. معجزه نمی‌کنه، ولی الان بهترم :)

 

 

  • نظرات [ ۱ ]
مهتاب ‌‌
۱۴ مرداد ۰۰ , ۲۳:۴۸

چرا پروپرانولول نه؟ منم فقط یه بار خوردم و تاثیر چندانی نداشت ولی عوارض نداشت یا حداقل محسوس نبود :) 

پاسخ :

چون تو خونه همینو پیدا کردم :))) نمی‌دونمم از کجا اومده، چون ما هیچ‌کدوم استفاده نمی‌کنیم.
بعدش تصمیم گرفتم دفعه بعدی پروپرانولول رو امتحان کنم 😁 بعد اگه اونم عوارض داشت، فلوکستین، اونم عوارض داشت باز یکی دیگه پیدا می‌کنم =))
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Designed By Erfan Powered by Bayan