کارم با عابربانک تموم شد و اومدم کنار که یه خانوم جوون کارتشو گرفت سمتم و گفت میشه برام موجودی بگیری؟ گفتم فقط سریع رمزتو بگو که عجله دارم. گفت ۷۷۹۰، گفتم سه میلیون و دویست و پنجاه و نه هزار و بقیهشو یادم نمیاد تومن. هیچی نگفت و نگاه کرد. بعد یهکم منمن کرد و یه چیزایی گفت که نفهمیدم. بعد هم دوباره پرسید چقد داره؟ تکرار کردم. گفتم خب؟ کار دیگهای هم داری یا کارتو بگیرم؟ گفت بگیر. بعد هم گفت چقدر یعنی توش داره؟ گفتم سه تومن. گفت آخه شوهرم گفت دویست تومن بیشتر توش نیست. گفتم سه میلیون و دویست و پنجاه و نه تومن توشه. خندید و رفت :) امان از این مردها!
خواهرم بطری آبو از یخچال برداشت که آب بخوره، دخترش میگه مامان مثل مردها آب بخور، یه قُلُپ بخور، آبش نکن، دوباره بذار تو یخچال! 😑
یه مدت پیش هم باباش از سر کار پول نقد آورده خونه. ایشون هم داشته به حساب خودش میشمرده (چهار/پنج سالشه). بهش گفتن دست نزن به اینا، کثیفن. چند روز بعد اومده طبیعی و معمولی به مامان و باباش گفته "عروسی عمهمه، برین با اون پولای کثیفتون برام یه لباس پفپفی بخرین." :))
- تاریخ : يكشنبه ۱۰ مرداد ۰۰
- ساعت : ۱۱ : ۵۰
- نظرات [ ۳ ]