مونولوگ

‌‌

سرگرمی

 

امروز داداشم که اومده بود خونه‌مون، ب بسم‌الله گفتم عیدی‌مو بده. دست کرد تو جیبش و ساعتمو درآورد :))) همون که گفتم تو میامی گمش کرده‌م. موقع جمع کردن وسایل برش داشته بوده. منم فکر نمی‌کردم دست اون باشه که ازش بپرسم. خیلی خوشحال شدم.

 

یک ساعت پیش آقای می‌گفتن فلان شاعر افغانستانی فوت کرده. یک لحظه با خودم گفتم آخی، خوش به حالش. دیگه مجبور نیست زندگی رو ادامه بده. اینطور نیست که افسرده باشم یا مثلا حتی گاهی افکار خودکشی داشته باشم، ولی خب متوجه هم نمیشم که ادامه دادن زندگی چه فایده‌ای می‌تونه داشته باشه. من یه آدم تجربه‌گرام و شاید همین تجربه بتونه منو به این دنیا بند کنه. خیلی چیزها هست که تجربه نکردم، ولی همین‌طوری هم می‌دونم که خیلی آش دهن‌سوزی هم نیستن، ولی یک چیزی هست که اگه تجربه‌ش کنم دیگه فک کنم آماده‌ی رفتن از دنیا میشم :)

 

حدود یک ماه یا کمی بیشتره که یک سرگرمی جدید برای خودم شروع کردم. اصلا مشخص نیست که ادامه پیدا کنه یا نه. ولی خب فعلا حس می‌کنم بهش علاقه دارم. یکی دو سال پیش، دقیق یادم نیست، تو طرح نذری آموزشی فرادرس، چند تا دوره‌ی برنامه‌نویسی دانلود کردم. یکیش اسمال بیسیک بود که برای بچه‌ها و مبتدی‌هاست. این تابستون می‌خواستم بدم امیرعلی ببینه و یاد بگیره. واسه همین یکی دو جلسه‌شو دیدم که ببینم مناسبش هست یا نه که دیدم نیست. ولی خودم بهش علاقمند شدم و ادامه دادم. دیگه بین گیر و گرفتاری‌ها خیلی آهسته و با فاصله دارم پیش میرم. امروز بعد یکی دو هفته، یکی از تمرین‌هایی که داده بود و فیلمش رو تو اتوبوس دیده بودم و دلیلش رو نفهمیده بودم، دوباره نشستم پاش و سعی کردم بفهممش و بله، تو پنج دقیقه فهمیدم و حلش کردم :) حالا نشونتون میدم چه کار ساده‌ای بوده که همه بهم بخندین :)))) ولی همین که دیدم مشکل نداشتن تمرکز بوده، نه بی‌استعدادی من، امیدوار شدم. البته اعتراف می‌کنم که ذهنم بسیار افت کرده و دیگه مثل یه بچه‌ی هیجده ساله کار نمی‌کنه و این منو می‌ترسونه. دیروز دوره‌ی C و php رو هم خریدم از فرادرس، C چون میگن زبان پایه‌ایه و php چون به برنامه‌نویسی تحت وب علاقه دارم. ولی با این وجود بعید می‌دونم این سرگرمی ادامه پیدا کنه. علتش هم دقیقا همین ترس از پیرذهنیه.

این اون چیزیه که حلش کردم. مدرس حالت نود درجه چرخونده‌شو نوشت و گفت اینو خودمون بنویسیم. و اون چیزی که نمی‌فهمیدم منطق پشت فرمول ریاضیش بود که امروز دیدم خاااعک! این که خیلی بدیهیه :|

 

  • نظرات [ ۲ ]
هـی وا
۰۸ مرداد ۰۰ , ۱۷:۳۴

سلام

عیدتون مبارک

برنامه نویسی الآن یکی از مشاغل پر درآمد هستش،

فرادرس معمولا دوره های ابتدایی رو رایگان قرار میده و میتونید بیس رو اونجا یاد بگیرید

اگه دنبال یک زبان ساده ولی در عین حال بسیار کاربردی هستید پایتون رو بهتون معرفی میکنم که تقریبا راحت هم هست و از لحاظ کاری هم در آینده خیلی به کار میاد

البته که C هم از زبان های بیس هست و فوق العاده کاربردی

پاسخ :

سلام
عید شما هم مبارک :)
فعلا به دید یک شغل در آینده بهش نگاه نمی‌کنم، همون سرگرمیه.
و همون‌طور که گفتم بعیده از این سطح فراتر بره.
ولی خب این باعث نمیشه از راهنمایی استقبال نکنم و نخوام اون زبانی که کاربردی‌تره رو یاد بگیرم. حتما در مورد پایتون می‌خونم. خیلی ازتون ممنوم.
محمود بنائی
۰۸ مرداد ۰۰ , ۱۹:۳۵

بهترین شغل دنیا انجام دادن کاری هست که دوست داری، اگه برنامه نویسی سرگرمتون کرده پس حتماً ادامه دادنش میتونه یک شغل جذاب باشه، چون برنامه نویسی برای همه جذاب نیست واقعاً! فکر نکنم هنوز به سن آلزایمر و پیری مغز رسیده باشید، فقط احتمالاً یک کم مشغله فکری بیشتر شده و تمرکز کمتر.

پاسخ :

خب من شغل خودمم دوست دارم. رانندگی رو هم دوست دارم. قنادی رو هم دوست دارم. حالا که برنامه‌نویسی رو هم دوست دارم. هنوز نمی‌دونم در آینده باید چیکاره بشم :)))
بله، احتمالا با بالا رفتن سن تمرکز کمتر میشه و دیگه مثل بچگی‌ها با تمام حواست نمیشینی پای حل مسئله.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Designed By Erfan Powered by Bayan