اینجا دیدم: کلیک
جوابها بر اساس ترجیحه نه بر اساس تناسب با شخصیت.
اگر ماهی از سال بودم : فروردین، چون تعطیلات زیاد داره 😄 هوا هم هنوز خنکه.
اگر عدد بودم : معنی نداره برام.
اگر درس بودم : درس زیاده، نمیدونم کدومشونو انتخاب کنم. ولی هیچ کدوم از دروس دانشگاه تو ذهنم نیستن. بین عربی و ادبیات و ریاضی و فیزیک یکیشون باشم احتمالا :)
اگر کشور بودم : چین یا ژاپن
اگر شهر یا استان بودم : واشینگتن دی سی :دی
اگر نوشیدنی بودم : آبانبه یا کاپوچینو
اگر درخت بودم : بامبو
اگر میوه بودم : موز
اگر گل بودم: هر گلی ولی به شکل دستهگل، البته فقط دسته گل گرد و ترجیحا گلهای رنگارنگ و چند نوع داشته باشه :)
اگر آب و هوا بودم : آفتابی خنک رو به سرد همراه با نسیم ملایم
اگر رنگ بودم : زررررد :))
اگر پرنده بودم : یک پرندهی مهاجر مسافر، مثلا پرستو
اگر حیوان بودم : مگه پرنده انسانه؟ :/ فیل، چون هم گوشش بزرگه، هم دماغش :))) چون هیش کی نتونه شکارم کنه، منم کسیو شکار نکنم، حوصله دنیای وحشی حیواناتو ندارم :)
اگر صدا بودم : صدای اِبی
اگر فعل بودم : خیلی سخته. حالا چون خالی نباشه "گفتن"
اگر ساز بودم : از نزدیک تا حالا ندیدمش، ولی پیانو :)
اگر سلاح بودم : قلم 😁 (شعاری هم خودتون مینویسین 😊)
اگر کتاب بودم : اممم، هیچ کتابی، ولی شاید دفتر.
اگر قسمتی از خانه بودم : اگه حیاط سرسبزی باشه که پنجرهای بهش مشرف نباشه، حیاط. وگرنه آشپزخونه.
اگر شغل بودم : یه شغل نیمهوقت منعطف با درآمد عالی، اگه سراغ دارین بگین برم سراغش 😄
اگر شیء بودم : اوووو! این همه شیء تو دنیا. نه واقعا شیء دوست ندارم باشم. حالا شاید جت یا هلیکوپتر :)
اگر عطر بودم : من حتی یه دونه عطر هم نمیشناسم. چرا عطر گل محمدی، به کلاس ما خوش آمدی رو میشناسم :) ولی این گزینه رو خالی میذارم.
اگر بخشی از طبیعت بودم : بخشیشو نمیخوام، همممهشو بدین (با لحن هلوشو بدم، لیموشو بدم 😁). میگم شما ببینین میتونین انتخاب کنین اصلا؟ کوهستان برفی، آسمون، رود آروم، رود پرخروش، دریا، اقیانوس، کویر، ساحل، جنگل، علفزار، دشت، کوه و... . همهش خوبه، همهش.
اگر حس بودم : رضایت
اگر غذا بودم : قابلیپلو
اگر شعر بودم :
نصف شبی، شش تا کتاب شعر گذاشتم جلوم تا اینو پیدا کردم، به نظرم چیز خوبی پیدا کردم :)
آبادم و خرابم، دریایم و سرابم
هم آتش و هم آبم، هم شب هم آفتابم
هم ماه هم پلنگم، هم آب هم نهنگم
هم شهد هم شرنگم، هم شیر هم شرابم
فارغ ز چند و چونم، هم عقل هم جنونم
هم سکتهی سکونم، هم نبض اضطرابم
گلزار و گلخنم من، تاریک و روشنم من
هم جان و هم تنم من، هم عشق هم عذابم
سودایی از محالم، رویایی از خیالم
دنیایی از سؤالم، دریایی از جوابم
با سادگی نبوغم، با تیرگی فروغم
هم راست هم دروغم، هم چهره هم نقابم
هم اینم و هم آنم، هم تیر هم نشانم
هم لوح آسمانم، هم خامهی شهابم
شرحی شگفت دارم، هم صفر هم هزارم
هم هیچ در شمارم، هم هست در حسابم
من ساز رگبریده، و آواز ناشنیده
هم خوابدیدهگنگم، هم گنگِ دیدهخوابم
از حسین منزوی
- تاریخ : دوشنبه ۲۸ تیر ۰۰
- ساعت : ۰۰ : ۱۳
- نظرات [ ۹ ]