امیرعلی: خاله، فقط ماشین داخلی نخری!
من: مگه قراره من ماشین بخرم؟
امیرعلی: بعله. فقط یادت باشه داخلی نخری.
من: باشه.
امیرعلی: چون اگه توش چهار پنج نفر بشینن و با سرعت از روی سرعتگیر رد بشی، شاسیهاش میشکنه.
من: آها! -_-
یکی دو هفته پیش هم اومد نشست کنارم، گفت خاله میدونی فلان ماشین ساخت کدوم کشوره؟ (حتی یادم نیست اسم ماشینه و کشوره چی بود :))) بعد من خواستم مثلا روشو کم کنم، هی اسم ماشین میگفتم، هی اون کشور سازندهشو میگفت. جدی فکر میکردم یه جا کم بیاره، ولی حتی وقتی حدسی هم میگفت، حدسش درست بود. از دست بچههای این دوره زمونه با این علائقشون.
یکی دو ماه پیش قرار بود من ماشین بخرم، با مساعدت آقای. ولی حجت پیشدستی کرد و خرید. ما کلا یک جای پارک توی خونه داریم، یک جای پارک تو کوچه که تازه اونم محل مناقشه است. واسه همین قضیهی ماشین خریدن من کانلمیکن تلقی شد. شانسه دارم واقعا؟ :||
- تاریخ : جمعه ۱۸ تیر ۰۰
- ساعت : ۱۹ : ۰۶
- نظرات [ ۳ ]