قصهی من و گواهینامه، قصهی هزار و یک شب شده. امروز مربی نسبتا خوب بود. تازه رفتم سرفصل جلساتم نگاه کردم، دیدم بیشتر از سرفصل هم کار کرده تازه 🤣 حالا اینکه من از قبل بلد بودم و دوست دارم فقط مواد امتحانی رو به وفور تمرین کنیم مشکل اون بنده خدا نیست. تنها مشکلی که باقی میمونه، اینه که یهکم دیر میاد، یهکم زود برمیگردیم که چون من واقعا موقع رانندگی صبح زود خوابم میبره پشت فرمون، اعتراضی به کوتاهتر شدن زمانش ندارم فعلا 😁
اما قصهی امروز گواهینامه این بود که امروز موقع برگشت تو مترو ایستادم منکارتمو (کارت بلیط اتوبوس و مترو) شارژ کنم، پروندهی آموزش رانندگی رو گذاشتم رو یه باکس فک کنم برق بود. بعد دو تا منکارتمو موجودی گرفتم و با توجه به اینکه اول ماهه، جمع و منها و ضرب و تفریق کردم و هر دو تا رو به پنجاه تومن رسوندم. بعدم خوشحال و خرم راهمو کشیدم اومدم خونه :)) ظهر گفتم یک ساعتی بخوابم که سر کار خوابآلود نباشم و بعد که خوابیدم با صدای زنگ گوشی بیدار شدم. یه آقایی بود گفت خانم فلانی؟ گفتم بله بفرمایید. گفت پروندهی گواهینامهتون تو ایستگاه فلان متروئه، بیاین ببرین :))) گفتم مترو؟ ایستگاه؟ پرونده؟ خانم فلانی؟ :))) بعدم که یهکم عقلم اومد سرجاش، عذرخواهی کردم که پروندهمو جا گذاشتم 😂🤣 دوباره دراز کشیدم و فکر میکردم یعنی پروندهمو نیاوردم خونه؟ گفتم حتما موقع پیاده شدن تو قطار مونده. نیم ساعت دیگه هم خوابیدم و وقتی بیدار شدم یادم اومد کجا جا گذاشتم :)) یعنی انقدر موقعیت خطیری بوده که باید برم گوسفند قربونی کنم بابت اینکه پرونده پیدا شده. اگه گم میشد، تمام این دوندگیهای از بهمن تا حالا باید از اول تکرار میشد و حالا با توجه به شلوغی شاید بیشتر هم طول میکشید و البته هزینههاش هم هست. خدایا شکرت که گم نشد و حتی بدون اینکه خودم بفهمم مسئولین گرانقدر مترو برام پیداش کردن و تماس گرفتن. خدایا مرسی که از گیوتین آقای هم نجات پیدا کردم 😂 (آقای حتی تاخیر یک روزه رو هم تو این مورد جایز نمیدونن و میگن اینا شب میخوابن صبح پا میشن، قانون جدید وضع میکنن. تا از تصمیمشون مبنی بر دادن گواهینامه پشیمون نشدن، بگیر که کلکش کنده شه!)
- تاریخ : دوشنبه ۳۱ خرداد ۰۰
- ساعت : ۲۰ : ۵۵
- نظرات [ ۴ ]