مونولوگ

‌‌

‌‌

 

آنقدر گرسنه‌ام که نگویید و نپرسید! کاش همه‌ی غذاهای خوشمزه‌ی عالم الان اینجا بود و من می‌خوردمشان. کاش می‌توانستم جلوی ملت بیمار، چیزی بخورم که همین الان چیزی سفارش می‌دادم یا می‌رفتم پایین و می‌خریدم و می‌خوردم. کاش کیک شکلاتی‌ام را صبح نخورده بودم و توی کیفم بود و الان می‌خوردم. کاش در محل کارم یک یخچال اختصاصی داشتم و اجاق گاز و این‌ها که هر چه می‌خواستم الان می‌پختم و می‌خوردم! کاش مریض‌ها زودتر تمام می‌شدند و بعدش من غیب و ناگهان در خانه ظاهر می‌شدم و شام می‌خوردم. کاش الان یک نفر از در وارد شود و بگوید نذر کرده به کادر زحمت‌کش درمان، یک پرس چلوماهیچه بدهد. کاش شوهر خانم دکتر زنگ بزند و بگوید پسرشان یک تجدیدی در کارنامه‌اش دارد و همین حالا دو نفری باید بروند مدرسه و برای کلاس‌های تابستانی ثبت‌نامش کنند و بعدش دوباره من غیب شوم و این‌ها. راستی، کاش می‌شد همین الان شرکت برق اطلاعیه صادر و برق این منطقه را قطع می‌کرد و بعدش باز هم من غیب می‌شدم و این‌ها. کاش حداقل بادمجان ظهر را کامل خورده بودم 😭😭

 

  • نظرات [ ۱ ]
هوپ ...
۰۱ تیر ۰۰ , ۰۹:۴۹

همین الان صبونه خوردم ولی با این توصیف گرسنگیت بازم گرسنه ام شد :-))

پاسخ :

منم با این کامنتت رفتم دوباره خوندمش و بازم گرسنه‌م شد :))
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Designed By Erfan Powered by Bayan