مونولوگ

این دیگه خیلی جالب بود :)

وای چه خوب که هستی

طاقچه بینهایت چیه؟ 

نه دوست جان، چون اون قضاوتی شخصیه و ناقصه و شاید خیلی غلط 

پس بی نهایت همون کتابخانه ی اشتراکیه؟ 

حال پدرت بهتره؟ پولها پیدا شد؟ اوصاع بهتر شده ان شاءاللَّه؟

اینا را نپرسیدم که فضولی نکرده باشم

البته علت قضاوتم  «گِرا» یی بود که تو یک جمله خودت دادی و من امیدوارم اون جمله غلط باشه سن برادرت و خانمه را میگی؟ 

میدونم به خاطر استرس حواس پرت شده بودن 

مواظبشون باشید 

اِ مامانت یادم نبود 

نمی‌دونم. نه خب همه که نمی‌شه دلشون تنگ باشه واسه کسی. ولی کلا حس کردم جالب بود و حتی می‌تونم بگم بهت نمیاد😅

چطور ممکنه؟ :/

بعد این همه قرنطینه من دلم برای اون دختره همکلاسی‌امون که ازش نفرت داشتم و حرف که میزد می‌خواستم بزنم تو دهنش و خفه‌اش کنم هم دلم تنگ شده :/