برای اثبات شدت عدم وابستگی اینجانب به مالاندوزی، خدمتتون عارضم که بنده نیم ساعت پیش که داشتم از سر کار برمیگشتم، ییهو هوس پفک از نوع چیتوز طلایی کردم. یه نگاه به کیف پول مبارک کردم دیدم دو هزار تومن نقد دارم و چهار هزار و چهل و هشت تومن هم توی کارت! نصف شب گشتم یه سوپری پیدا کردم و به قیمت شش هزار تومان تمام وجه رایج مملکت یه پفک خریدم که البته چیتوز نیست و در عین خوشمزگی، نمکش کاملا محسوسه و دیگه از این مارک نخواهم خرید :) اگه تو کنکور ریاضی رو صد زده باشین الان میتونین حساب کنین ببینین چند قرون دیگه تو کارتم مونده :))) هر ماه بلااستثنا اوضاع همینه و من میدونم بده و خجالت هم میکشم که اینا رو میگم، ولی خب چیکار کنم؟ همه چی سرسامآور گرون شده. اون روز رفتم خامه صبحانه از این ۲۰۰ گرمیها قیمت کردم شده ۱۳ :||| هی من میگم آقا اون بزرگا رو نمیگم، این کوچیکا، هی فروشنده میگه ۱۳. من میگم دقت کن آقا، اینا، ایییناااا رو میگم، آخر بنده خدا اومد کنار یخچال با دقت تمرکز کرد، یهکم شک به خودش راه داد، ولی آخر بازم گفت همیییینااااا ۱۳! :))) میخواستم چند تا بگیرم برای گاناش دیگه منصرف شدم. بجاش رفتم ده کیلو خامه قنادی گرفتم ۲۶۰ تومن :)
یکی از ویژگیهای تقریبا بارزم اینه که تصمیم=عمل. پفک مثال کوچیکی بود. در کل هر وقت بخوام کاری رو بکنم، نمیتونم بگم ۱۰۰ درصد، اما حدود ۹۵ درصد میکنم. و من اینو نمیدونستم تا دو سه سال پیش که یکی از کارفرمایانم! کشف کرد و گفت. میگفت بقیهی کارمنداش برای انجام یه کاری، هزار بار آسمون ریسمون میبافن و هزار روز امروز و فردا میکنن، اما خانم فلانی الان میگه تصمیم گرفتم فلان کارو بکنم و همون روز یا فردا میبینی انجامش داده. من که خودم عاشق این ویژگی رفتاریم هستم :)
اینم پفک فوق نمکی من :)
- تاریخ : چهارشنبه ۲۰ اسفند ۹۹
- ساعت : ۲۳ : ۰۲
- نظرات [ ۱ ]