من، بچه دوست ...
جای خالی رو واقعا نمیدونم باید با چه فعلی پر کنم، دارم؟ ندارم؟ هر کدومو میذارم میگم نه، اون یکی رو باید بذارم. بعد عوض میکنم، دوباره میگم نه باید اون یکی رو بذارم. من بچه هم دوست دارم، هم دوست ندارم. اگه بعدها بفهمم نمیتونم بچهدار بشم قطعا ناراحت میشم. اگر هم بچهدار بشم، قطعا لحظات نه چندان نادری پیش میان که پشیمون بشم یا احساس خفقان کنم یا ... . ولی در کل نمیتونم بگم حس اصلیم نسبت به بچه چیه. معمولا قبل از شروع مرحلهی بعدی زندگیم، خیلی درگیرش نمیشم و بهش فکر نمیکنم. چون از کجا معلوم اصلا مرحلهی بعدی در کار باشه؟ :)
حورای عزیز دعوتم کرده بود و قول داده بودم سعی خودمو بکنم که بنویسم :)
- تاریخ : شنبه ۱۶ اسفند ۹۹
- ساعت : ۱۸ : ۳۵
- نظرات [ ۱ ]