الان سر کارم. تا یهکم قبل از اومدن هم داشتم در رو رنگ میزدم. سفیدشو زدم، این شیاراش قراره طلایی بشه، اونو باید فردا یا پسفردا بزنم. بستگی داره خشک شدنش چقدر طول بکشه. بعد پنجره هم هست، اونم فردا انشاءالله. دیروز هم آقای رنگ درست میکردن، سه برادران و آقدوماد بزرگه هم رنگ میزدن و انصافا به عنوان تازهکار تمیز زدن، ازشون راضیام. فقط یهکم غرغر از بعضی از برادران محترم شنیدم که باعث شد پست قبل رو بذارم. ولی آخرش میارزید :) ولی آقای غرغر نکردن، بابت غرغر بعضی از برادران محترم هم دلجویی کردن تازه. و البته گفتن معلوم نیست این رنگ به درد بخوره یا نه، کاش سرخود کاری نمیکردی و میذاشتی به وقتش نقاش میگرفتم درست حسابی رنگ کنه. رنگ و لوازم رو هم که گفتم، من خریده بودم. اما آقای پولشو دادن :)) بعد با کارت مامان هم یه چند متری پارچهی پردهای خریدم (که البته بعد از خرید بهشون اطلاع دادم)، دادم هدهد یه دستک کوچولو دوخت. آخه تو خونهی ما پرده بجز حریر از ممنوعترین ممنوعهاست. چون جلوی نور رو میگیره. تا حالا هرچی پرده درست کردیم مامان کشیدن پایین. ولی این یکی رو هدهد پیشنهاد داد کوچیک باشه و کنار پنجره رو دیوار بزنیم که دیگهی بهانهی نور رو نداشته باشن :)) اونم شاید پسفردا وصل کنم. کلا تا آخر هفته الی ماشاءالله کار دارم.
امشب هم قرار گذاشته شده بریم خونهی داداشم. از وقتی خونه خریده تا حالا نرفتیم خونهش. البته خریده یعنی آقای براش خریده :| اون وقت حتی یه ماشین زپرتی هم واسه من نمیخرن 😭 تبعیض تا چه حد آخه؟ از اون بدتر اینه که شیرینی هم میخرن میبرن براش، بعد من چون سر کارم و ده و یازده خونه میرسم که نمیتونم برم خونهشون و تبعا نمیتونم از اون شیرینی بخورم 😭 قبل از اومدن به آقای گفتم به پاس زحماتی که برای رنگ کردن و خوشگل شدن خونه کشیدم، یه جعبه هم باید واسه من بخرین بذارین تو خونه بعد برین :))
- تاریخ : شنبه ۴ بهمن ۹۹
- ساعت : ۱۷ : ۴۵
- نظرات [ ۴ ]