امروز خواهرام اومده بودن. به شدت بداخلاقی کردم و سر بچههاشون داد کشیدم. خودم منزجر شدم از خودم. نمیدونم چم شده واقعا. دارم فرومیپاشم کمی. بله، کمی :|
+ چند وقت پیش دیدم یه مامانی بچهشو میزنه. خیلی خیلی دلم درد میگیره میبینم پدر یا مادری بچهشو میزنه، بخصوص تو خیابون و جلوی بقیه. با خودم گفتم چه خوبه ما هر کاری هم بکنیم حداقل بچههامونو نمیزنیم. هرچقدر عصبانی بشیم، نهایتش دادوفریاده. امروز که سشوارو از دست امیرعلی کشیدم و داد زدم که بره بیرون، یهجوری خندهش جمع شد دلم کباب شد. واقعا روح بچهها نرمه، کوچیکترین انگشت بهش بزنی ردش میمونه. امشب من حسابی خنج کشیدم رو روحشون :(
+ دوستان اگه جواب کامنتتون رو میخواین، فعلا کامنت نذارین لطفا.
- تاریخ : پنجشنبه ۱۰ مهر ۹۹
- ساعت : ۲۱ : ۱۵