یک_ اینکه امروز عصر، بی دلیل و هدف و توجیه گریه کردم. خواستم از مامان قایم کنم ولی دیدن و جالب اینکه حالمو پرسیدن ولی خیلی پیگیر نشدن که حتتتما بگو واسه چی گریه میکردی! قبلا تا نمیگفتم چرا ول نمیکردن. امروز واقعا نمیدونستم چی باید بگم :) شب که آقای با هلو و هندونه اومدن، گفتم این میوهفروشیهایی که میرین موز ندارن هیچوقت؟ و مامان گفتن موز میخوای؟ رفتم بیرون برای دخترم موز میخرم :)) از این لوسبازیها نداریم ما تو خونه که :)
دو_ اینکه مدتیه شبها قبل خواب درازنشست میرم. درازنشست چیزیه که از اول عمرم توش افتضاح بودم. تنها یک بار یادمه تونستم بیست تا برم و اون وقتی بود که امتحان تربیتبدنی دانشگاه رو میدادم. استاد از قبل میدونست که من توی دو عالیام (که دیگه اینم نیستم) ولی نمیتونم درازنشست برم. قرار بود نمرهی درازنشست تازه از بیست تا شروع بشه و زیر بیست تا هیچ نمرهای نداشته باشه. ده تا که رفتم گفتم دیگه نمیتونم، ولی استاد بالای سرم وایستاد و دقیقا مثل فیلمها که مربی سر قهرمانش فریاد میزنه مدام داد میزد و میگفت تو میتونی! میتونییییی! مییییییتونی! تووووو مییییییتوووووونیییییی! و بیست تا رفتم :) تربیتبدنی رو بهم بیست داد :)
نمیدونم سر این خاطره است یا چی که شروع کردم درازنشست زدن از ده تا و شبی یکی اضافه کردم تا بیست و سه تا. بعد دیدم اضافه کردنش داره سخت میشه و بالای بیست تا انگار دارم خودمو میکشم! ترسیدم به خاطر سختیش رها کنم. حالا همون شبی بیست تا میزنم تا برام راحت بشه و بعد بیشترش کنم. البته تو اون امتحان با دستهای پشت سر بیست تا رفتم و الان با دستهای کاملا باز که به به جلو پرت شدنم کمک میکنه بیست تا میرم، اما مهم نیست.
قصد داشتم تا شبی صد تا ادامه بدم، ولی خب ظاهرا نمیشه. چون هر کاری که اومدم اینجا گفتم بعدش معمولا متوقف شده :/ علتشم واقعا نمیدونم. آخه شما که قبل و بعدش اونجا نبودین، جرا باید تاثیری داشته باشه؟
سه_ اینکه خیلی وقته دوست دارم هفتهای یک بار از کوه بسیار مرتفع! کوهسنگی (و در واقع از پلههای کوهسنگی) برم بالا و حتی اینو وارد بولتژورنالمم کردم. ولی حتی یک بار هم انجامش ندادم. میخوام فردا صبح برم با اینکه در شرایط حساس کنونی مجاز نیستم! اگه امشب خوب خوابیدم و فردا صبح خوابم نمیومد برم :)
چهار_ اینکه من میتونم به زبان انگلیسی هم علاقمند بشم اگه یکی بیاد بالاسرم و با باور داد بزنه که میتونم.
پنج_ اینکه اگه خودتون برای انگیزه دادن به خودتون کافی هستین، خوشبهحالتون. من همیشه اینطوری نیستم.
شش_ اینکه از شنیدن خبر حذف تصویر دخترها از کتاب ریاضی سوم دبستان ناراحت شدم. توجیهشون یک درصد هم قانعکننده نبود.
هفت_ اینکه... اینو بگم قطع به یقین کوهسنگی پر! پس شببخیر :)
- تاریخ : جمعه ۲۱ شهریور ۹۹
- ساعت : ۰۰ : ۳۵
- نظرات [ ۹ ]