یادتون هست که یه مدت پیش براکت خریدم و تلویزیونو کوبوندیم به دیوار؟ میزش تا امروز تو حیاط بود! کلی خاک گرفته بود. امروز اول با آب و بعد با شیشهپاککن تمیزش کردم و گفتم آقای و بچهها گذاشتنش تو کوچه. خیلی اساسی تمیز کردم که مردم راغب بشن ببرن، چون کوچهمون انقد عرضش کمه که دو تا ماشین به سختی کنار هم جا میشن. گفتم زیاد نمونه. ولی دو سه دقیقه نشده اومدن بردنش! میگم کاش کمتر زحمت میکشیدم واسه تمیز کردنش :)))
برای سالها فکر میکردم که من یا ناخنهام ضعیفن یا یه کمبود کلسیمی زینکی چیزی دارم که هنوز بلند نشده آسیب میبینن و مجبورم کوتاه کنم. الان یه مدته سعی کردم بلندشون کنم و میبینم میشه، البته به سختی! یعنی تو این مدت فقط با دستکش ظرف میشورم، کارهایی که نیاز به فشار نوک انگشت داره رو سعی میکنم انجام ندم و مرطوبکننده و روغن و اینا میزنم. اما تا حواسم پرت میشه و مشغول کار خونه میشم میبینم به هزار جای سخت و تیز و... زدم و زخم و زیلیشون کردم و بعد مجبور میشم اون قسمتهای آسیبدیده رو کوتاه کنم. الان در بلندترین قسمت شاید دو میلیمتر از انتهای انگشتم فاصله داره!!! این نتیجهی تمام تلاشمه و البته تا همین حد هم زیبا و راضیکننده است، اما دیگه داره اذیتم میکنه و جلوی کار کردنمو میگیره. میرم که کوتاهشون کنم. واقعا برام سواله اونایی که مثلا نیم سانت یا حتی بیشتر ناخن (طبیعی) میذارن، چطور باهاش کار میکنن؟ حتی آدم تو برداشتن اجسام دچار مشکل میشه. منم زیباییشو دوست دارم و شاید اگه در آینده مجلسی عروسیای چیزی دعوت بودیم بذارم دوباره بلند بشن، ولی با اینکه دائم بلند باشن نمیتونم کنار بیام.
چهارشنبه برنامهی لشکنون! داریم. این برنامه رو من ریختم و خواهرامو دعوت کردم. علت طراحی این برنامه اینه که ما خانوادگی رودههامون مونتیه (بریده بریده یا قلیه قلیه (که ما میگیم قیله قیله) است!) 😃 این عبارتیه که ما استفاده میکنیم، بین ایرانیها یه عبارت دیگه شنیدم که چون منشوریه نمیگم چیه :))) آره خلاصه، این عبارت یعنی نمیتونیم آروم یه جا بشینیم. حتی اگه یه روز (که البته یه روز خیلیه!) یا چند ساعت خالی داشته باشیم، باید بلند شیم واسه خودمون یه کار بتراشیم. شدیدترین موردمون مامانه. هر موقع دور هم جمع میشیم آخرش (مثلا آخر یک یا حتی چند روز با هم بودن) میگیم حتی نشد با هم بشینیم یک استکان چای تو آرامش بخوریم. حالا من تصمیم گرفتم یک روزهایی تو تقویم ایجاد کنم که کار تو اون روزها ممنوع باشه. بهشون گفتم میاین خونهی ما، از صبح تا شب دور هم میشینیم فقططط چای میخوریم! نه بیرون میریم، نه آشپزی میکنیم نه هیچی، فقط چای میخوریم و حرف میزنیم. اسمشو گذاشتم روز لشکنون 🤭 خواهرم میگه این دیگه چیه؟ میگم روز جراحی پیوند روده :))) از امروز شروع کردم هر کار و برنامهای برای چهارشنبه گذاشتم رو انجام میدم. تقریبا خونه رو برق انداختم و مقداریشم مونده برای فردا. نهار چهارشنبه هم قراره سیرابیلوبیا باشه (از الان دهنم آب افتاده) که قراره صبح زود قبل از اومدن اونا بار بذارم و تمام. صبحانه هم گفتم تو فضای باز (همون یه وجب حیاط) سرو میشه! یکیشون قراره کیک بپزه، یکیشون تخمه و هلههوله بیاره. خودمم فردا میرم بستنی مستنی میخرم.
قرار شد اگه خوب بود دورهای باشه، خونهی ما و خواهرام. امیدوارم جوری نشه که همین چهارشنبه رو هم به زور تموم کنیم. یه وقت دیدی چهارشنبه اندازهی ده تا چهارشنبه کار درست شد واسهمون :)))
- تاریخ : دوشنبه ۱۳ مرداد ۹۹
- ساعت : ۲۳ : ۲۱
- نظرات [ ۰ ]