دارم سبزی میکارم، شاهی. آقای از سر کار که اومدن، به شوخی گفتن اون دخترم که رشتهش بود، کشاورزی رو به آخر رسوند. حالا تو شروع کردی؟ (البته رشتهی خواهرم کشاورزی نبوده) گفتم من از گل و گیاه خوشم نمیاد، از حیوونا و جونورام خوشم نمیاد. نه گلدون، نه ماهی، نه پرنده. از بین حیوونا از مرغ و خروس و گوسفند خوشم میاد، از گیاهها سبزیجات. دلیلشم اینه که اینا به طور مستقیم ما رو منتفع میکنن، وگرنه خود خودشونو که دوست ندارم. دوست دارم مثلا تخممرغ و شیر و سبزیجات رو تو خونهی خودمون تولید کنیم. آقای گفتن "تو این یک مورد دختر خودمی! البته من از گیاها خوشم میاد، قشنگن."
شاید آخرین شغلی که من بخوام تو این دنیا داشته باشم کاسبی و معاملهگری باشه. ولی تقریبا تمام افکارم شبیه قراردادهای اقتصادیه. آدم منفعتطلب که میگن منم! مطمئن باشین یک سودی هم در شمایان دیدم که دور و برتون میپلکم، وگرنه تا حالا بلاک اند ریپورت شده بودین :)))
بچهها فک کنم منطقی نباشه که شما از بستن کامنتها ناراحت بشینااا :)) 🤔 امممم، آره، هرچی فک میکنم منطقی نیست :)
- تاریخ : شنبه ۴ مرداد ۹۹
- ساعت : ۲۳ : ۲۰
- نظرات [ ۱۲ ]