من امسال شب قدر دوم (مگه کلا یکی نیست؟ :|) سود بزرگی کردم. جزء بیستَم رو نخونده بودم، جزء بیست و یک هم که فرداش قرار بود بخونم، بعد من هر دو رو همون شب خوندم. سودش کجاش بود؟ اونجا که عنکبوت و روم تو جزءهای بیست و بیست و یک هستن و من از دوبارهکاری (دوبارهخوانی) جلوگیری کردم 😀 [سود بود یا زیان؟!]
سحر دو سه شب پیش بود که مثل خیلی از سحرها بحث علمی بین خانواده، مخصوصا من و مهندس بالا گرفته بود. بحث اون شب در مورد انواع تقسیمبندی سال بود، خورشیدی و قمری و میلادی و هجری و ۲۹,۳۰ و ۳۱ روز و اینا. تلویزیون هنوز خاموش بود و ما هم همینطور حرف میزدیم که دیدیم از گوشی مهندس صدای اذان بلند شد. یکی میگه این دیگه چی میگه؟ یکی میگه چرا گوشیهاتونو درست تنظیم نمیکنین؟ خلاصه تا مدتی در انکار به سر بردیم و سپس با نگاه کردن به ساعت به سمت تردید حرکت کرده و در نهایت با استعانت تلویزیون در کمال بهتزدگی خوراکیها را تف کرده و برای شستن دهان شروع به دویدن کردیم. حالا از اون موقع هی به همدیگه یادآوری میکنیم که تو بحث غرق نشیم که آخرش گشنه تشنه بمونیم 😁
- تاریخ : يكشنبه ۲۸ ارديبهشت ۹۹
- ساعت : ۲۲ : ۳۷
- نظرات [ ۱۰ ]