مونولوگ

‌‌

قرنطینه


من واقعا با جان و دل کار خونه رو دوست دارم، ولی وقتی یه مدت فقط تو خونه باشم، حس زنجیر و اینا بهم دست میده. الان که داشتم پست قبل رو ری‌ویو می‌کردم با خودم گفتم اگه یکی برای بار اول بیاد تو این وبلاگ، با خوندن اون پست چی بهش القا میشه؟ من همونم؟ راستش نه، نیستم. چند باری که کارمو ول کردم، سعی کردم باشم، ولی نشدم. یعنی نشد که صددرصد بشم. هنوز بخش بزرگی از ذهن من کشیده میشه به اون بیرون. بیرون.

+ حالا من از وزارت بهداشت باهام تماس گرفتن، این موقع شب از خواب بی‌خواب شدم. این ده نفری که این موقع شب تو وبلاگ منن با والدینشون هماهنگ شده این شب‌بیداری‌هاشون؟

  • نظرات [ ۹ ]
من ...
۱۱ اسفند ۹۸ , ۰۳:۰۵

سلام

نکنه برای بیمارستان آستان قدس میخوان ببرنت خدمت؟

پاسخ :

نه بابا، تو نت سرچ کردم، شماره‌ی استیشن icu مسیح دانشوری بود 😁
من ...
۱۱ اسفند ۹۸ , ۰۳:۱۷

really🙄

نزدیکترین برخوردم با بیمارستان مسیح دانشوری کارت اهدای عضو بوده

 

*برای از فضولی مردگان توضیح جزیی تر ندارین؟

پاسخ :

یه چی بود می‌گفتی؟ خدایا منو گاو کن؟ تو همین مایه‌ها :)))

بابا در ادامه‌ی تخیل کنید آخر پست قبلی بود این دلیل بیدار بودن این موقع شب! آخه از مسیح دانشوری چه کاری با من می‌تونن داشته باشن :))))
واران ..
۱۱ اسفند ۹۸ , ۰۳:۲۰

سلام 

مواظب خودت باش تسنیم تو رو جان من 

 

هعی  منم همین حس رو دارم همین الان ها 

یعنی دوس دارم فقط راه برم پیاده روی سه شنبه هام دود شد رفت رو‌ هوا :(((

 

هعی :((


نری ها :((

اگر بری من می میرم جدی :'((

بزار بچه های خودشون برن ':((

مواظب خودت باش تسنیم 💙💙💙

 

پاسخ :

بچه‌های خودشون کجا برن؟
تو چرا می‌میری؟
من کجام؟
اینجا کجاست؟
:)))

آقا جوابمو به کامنت قبلی بخون بی‌زحمت :)
ها راستی یادم رفت بگم مرسی که انقد مهربونی و نگرانی و به فکری. ولی بی ریلکس پلیز :)
من ...
۱۱ اسفند ۹۸ , ۰۳:۲۵

اولش برداشتم این بود که طنزه بعد دیگه خیلی حرفه ای شد منم بچه زودباور!

😁

واقعا شکلات تلخ تا اینجا تورو کشونده؟

پاسخ :

حالا که تا اینجا اومدم، دعا کن تا فردا ظهر هم بکشونه.
فک کنم تو هم برای نماز شب بیدار شدی، نوره که داره از تو کامنتت می‌زنه بیرون :)))

من عذاب وجدان می‌گیرم کسیو سر کار بذارم، وگرنه هنوز جا داشت ;))
واران ..
۱۱ اسفند ۹۸ , ۰۳:۲۷

برن مسیح دانشوری 

 

برای اینکه نمیتونم ببینم بری 

نگرانت  میشم خو ':((

گناهه نگران بشم ؟!:((

یعنی نمیشه ؟!:((

 

 

تو الان تو خونتونین 

وبلاگ :)

 

+

 

خوندم 

ولی من که  پست قبل و تخیلت رو نخونده بودم کلی ترسیدم :'(

در کل 

مواظب خودت باش عه :|:)

 در ضمن آقا خودتی :دی 

:))

 

پاسخ :

نه گناه نیست، گناه کبیره است! نکن با خودت این کارو! استرس گناهه به نظرم اصلا :))))
مواظب قلب مهربانت باش :)

آقا هم منم، بازم میگم نگران نباش. نگران هیشکی :)
من ...
۱۱ اسفند ۹۸ , ۰۳:۳۸

من رکورد بالای بیست ساعت زیاد دارم این آخری ها یکی بالای سی زدم دوشواری نداره میتونی بکشی😁

من که شبا بای دیفالت بیدارم ولی الان شیفتم گذاشتنم دیگه تا صبح در خدمتتونم😁

 

اتفاقا منشوخی ای که جدی گفته بشه دوست دارم😁 متاسفانه اطرافم کم دارم آدم اینطوری همش آدم مجبوره بگه شوخی کردم😁

دفعه بعد با محکم خودت پیش برو😁

پاسخ :

من ولی رو خواب حسسساسسسسم، زیادی.
الان می‌خوابم، بعد با مشت و لگد باید برای نماز بیدارم کنن :))
پیشرفت برای اوناییه که منظمن و اونایی که خوابشون تحت کنترلشونه و اونایی که بدغذا نیستن. "قال تسنیم"

حالا شخصیت طنزی نیستم، خودت در جریانی شدت غد بودنمو :)) ولی سعیمو می‌کنم دیگه :)
من ...
۱۱ اسفند ۹۸ , ۰۳:۵۴

با عوامل پیشرفت قسمت نظمش بشدت موافقم

یکی از آرزوهام عادت به خوابیدن سر شب و بیدار شدن قبل از اذون صبحه

 

من اینطوری ام که از یه حدی بیشتر بیدار بمونم بدنم میپذیره که روز جدیدی آغاز شده و کرونومتر رو صفر میکنه انگار که خوابیده باشم

چند وقت پیش بخاطر تدوین ساعتها بیدار بودم بعد رفتم یه شهر دیگه تو راه یکم خوابیدم بعد رفتم روضه تا نصف شب بعد یکم خوابیدم پاشدم رفتم شهر بعدی توراه باز یکم خوابیدم بعدیراست رفتم جلسه تابعدازظهر بعد تا شب دوباره بیدار تا بالاخره تونستم واقعا بخوابم فکر کنم حدود پنجاه ساعت شد سر رو بالش نذاشتنم

چند روز بعد باز سر تدوین بودم تا صبح بعد رفتم ارائه دادم یراست بعد جلسه تا ظهر بعد جلسه تا عصر بعد جشنواره فجر بعد تاشب بیدار

اونو وقتی فهمیدم که دیدم تو جلسه قبل از ظهر دارم زیادی گیر میدم و بحث میکنم بخودم گفتم این موضوع قاعدتا انقدر گیر نداشت پس مشکل چیه که انقدر رو اعصاب منه؟ یادم اومد نخوابیدم😁 دیگه بیخیال شدم گفتم حجاقا شما ادامه بدین حله✋

پاسخ :

الان خودم به اندازه‌ی کافی گیج هستم، تو هم این همه خواب و بیداری، اونم به این شکل وحشتناک تعریف کردی، دیگه مگه دنیای اطرافم از چرخش می‌ایسته؟؟ :))

راستش امشب یه کامنت داشتم که گفته بود اشکال نداره اگه امشب جواب ندی، ولی اگه فردا جواب بدی مزه‌ش می‌پره. سر همین الان حساس شدم، با این سرگیجه اومدم ببینم کامنتی میسد نشه که بخواد مزه‌ش بپره :)) خدایا شفا :)
من ...
۱۱ اسفند ۹۸ , ۰۵:۵۰

اذون شد بخواب😁 

پاسخ :

نه بابا، چهار خوابیدم. پنج و نیم بیدار شدم نماز خوندم. باز خوابیدم تا هشت و نیم :)
منتظر اتفاقات خوب (حورا)
۱۱ اسفند ۹۸ , ۱۰:۰۹

ساعتی که پای پستت خورده ساعت ۱۵ و ۲ دقیقه یکشنبه ۱۱ اسفند هست! این چطوریه؟! 

پاسخ :

آره مشکل این قالب همینه. نمی‌دونم چرا، ولی ساعت و دقیقه رو جابجا نشون میده. ساعت این پست ۲ و ۱۵ دقیقه است در اصل.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Designed By Erfan Powered by Bayan