مونولوگ

‌‌

می‌شود با تو دل به دنیا بست


صبح مامان اومدن برای نماز بیدارم کردن و گفتن نماز بخون که بریم حرم. وقتی رفتم تو کوچه، دیدم مامان عقب نشستن و آقای هم سوئیچ رو دادن که بشین پشت فرمون. جا داشت یکی بپره جلوم و بگه سوپرااااایز! البته خب گفتن نداره که چطوری رفتم!
حرم خوب بود، بعد مدت‌ها خیلی کم با امام رضا حرف زدم، البته منظورم دقیقا حرف نیست، منظورم التماس دعاست! واسه بعضی از شماهام دعا کردم.
اومدیم خونه و مامان و آقای رفتن خونه‌ی عسل. منم فرصت رو غنیمت شمرده و دست به کار تدارک روز مادر شدم. به توصیه‌ی خواهرم، شام رو سبک در نظر گرفتم، چون به تجربه، بعد از کیک، کسی به اون صورت شام نمی‌خوره. امروز شاید بشه گفت یه نیمچه آشپزی شدم! چون آش پختم برای شب :) کیک‌ها رو هم پختم و تا موقع تزئین هدهد هم اومده بود. باید بگم بالاخره فهمیدم باید چیکار کنم که موقع تزئین کیک ازش بیزار نشم و برای خودم خط و نشون نکشم که دیگه بار آخرته و این حرفا! باید دستیار استخدام کنم! انقده خوبه یکی باشه به آدم کمک کنه، این ظرف رو بیار، اون رو پودر کن، اینا رو رنگ کن، اینو نگه دار، کج کن، راست کن، خاموش، روشن، بالا، پایین ‌... امروز بجای حرص خوردن، به خراب‌کاری‌هایی که می‌کردیم می‌خندیدیم.


چون عکس تکی! از کیک ندارم، اینو گذاشتم. به هدهد گفتما بذار همین الان که کارمون تموم شده عکس بگیرم، گفت نه بذار خونه رو جارو کنم، میزها رو تمیز کن، ظرف‌ها رو بشور، فلان، بهمان، بعد! که اون بعد هم نرسید طبق معمول. دیگه ببخشید، میوه فقط همون چند تا رو داشتیم 😁
آشپزخونه‌ی شلوغ و پر ظرف رو هم دست نزدم. گذاشتم برای فردا صبح. من غش کردم، شب بخیر :)

پا ییز
۲۵ بهمن ۹۸ , ۲۳:۲۸

یه بازیِ هست تو کامپیوتر که کیک باید بسازی با قالبهای مختلف 

این کیکت شکل اون شده 

 

 

 

میزتون هم چه خوشگله از مدلش خوشم اومد 

 

 

وای خدا باز بادکنک! 

پاسخ :

عهههه! راست میگی =))

من از این میزها بدم میاد، چون سطحش شیشه‌ی مشکیه، روزی دو بار هم تمیزش کنی، باز هم روش گرد و غبار می‌شینه و هر چیزی هم روش بذاری سریع لک میشه.

اینا همون بادکنک‌هان :)
^_^ khakestari
۲۶ بهمن ۹۸ , ۱۱:۱۳

ببین شف تسنیم چه کرده :)

خیلی خوب بود....خسته نباشی.

عیدت مبارک

خدا این فرشته زمینی رو براتون حفظ کنه

پاسخ :

سلام بر سهیل خانم :)
سلامت باشی عزیزم، عید تو هم مبارک ^_^
خدا ماه‌بانوی شما را هم به سلامت دارد، سال‌های سال سایه‌شون بالای سرتون باشه :)
دچارِ فیش‌نگار
۲۶ بهمن ۹۸ , ۱۱:۳۱

همین کارای این شکلیه که من دوس دارم دختر داشته باشم :)

پاسخ :

الهی خدا بهتون هفت تا دختر خوب بده :)
//][//-/ ..
۰۴ اسفند ۹۸ , ۰۷:۴۱

پی‌دی ما تازه گواهی آموزش رانندگی گرفته. نمیدانم این به فارسی چی میشه. در افغانستان نداشتیم. یک سندی گرفته که اگر یکی که لیسنس داره کنارش نشسته باشه حق داره رانندگی کنه. مامان همیشه با یک حالتی که دور از انزجار نیست، پیشنهاد پی‌دی برای رساندن مامان به جایی را رد میکند. با من هم همینطور بود. هنوز هم با من همینطور است. مادرهای ما همینطور هستن کلا. من سعی میکنم اینقدر به پی‌دی فرصت رانندگی بدم که جبران ضد ذوق زدن های مامان را بکند. تو هم دختر‌بچه‌های اطرافت اینقدر تشویق کن که جبران بی‌حوصلگی‌های مادرشان را بکند. چیکار کنیم دیگه :) زندگی است دیگه :) 

 

کیک بسیار مزه‌دار معلوم میشه. زرد هم است :) خوشم آمد :)

پاسخ :

منم نمی‌دونم چی میشه، اینجا همچین قانونی نشنیدم. ولی تا یک سال فک کنم اجازه نداره رانندگی بین شهری داشته باشه.
امممم، اه‌ه‌ه‌ه‌ه، اممممم، چی بگم؟ مامان من خیلی می‌ترسن. یعنی به خاطر ترس اجازه نمیدن. ترس اینکه بزنم به جایی یا کسی یا خودم آسیب ببینم. راست میگی، مامان‌ها کلا همیشه خیلی نگران بچه‌هاشون هستن و بعضی‌ها اینطوری حتی جلوی رشدشون رو می‌گیرن.
من دختربچه و پسربچه، کلا سعی می‌کنم با بچه‌ها جوری رفتار کنم که اعتماد به نفسشون تقویت بشه. ولی شاید چندان موفق نباشم :)

من تازگی فهمیدم تو رنگ زرد رو دوست داری :) من هم عاشق زرد و قرمزم :) البته این کیک زرد خوش‌رنگی نشد، عوضش جات خالی خوشمزه بود :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Designed By Erfan Powered by Bayan