- تاریخ : پنجشنبه ۱۷ بهمن ۹۸
- ساعت : ۲۳ : ۰۴
- نظرات [ ۴ ]
۱۸ بهمن ۹۸ , ۰۰:۵۶
مامان منم جواب گرفت با این پشم ها برا ما که هنوز عروس نشدیم پیش پیش لحاف تشکر درست کنه. :)) هی به خودش نگاه کرد و هیچ به پروسه و زحمت کار، تحویل داد یه خانمی که کارش اینه درست کرد. :))
پسردایی های مامانم که هم سن و سال مامانمم با ما دست میدن، یه بار از معاونت درمان اومده بودن برا پایش یکیشون هم برا پایش واحد من اومده بود، پایین تجهیزات رو نگاه کرد گفت یه سر هم بریم به انبار ملزوماتتون بزنیم، وسط راه(ساختمون جدا بود) یکی از پسردایی های مامان منو دید یهو دست داد منم محکم گفتم: خوبی دایی؟! زندایی خوبن؟! اینقدر تابلو گفتم اون آقاهه که برا پایش اومده بود جوون و دهه شصتی بود گفت: خانم مهندس بیخیال حراست و بازرسی نیستم که راحت باش :)) بعدترها با آقای پایش کننده بیشتر معاشرت داشتم و هی پیش همه ماجرای دست دادن رو تعریف میکرد. :))
۲۰ بهمن ۹۸ , ۲۰:۴۶
واقعا خوشا به سعادتتون ..
خیلی از این چیز میزها که اینجا میخونم، فقط توی خاطراتمن! تشک بافتن و ...
۲۰ بهمن ۹۸ , ۲۲:۰۷
اون خوشا به سعادت رو هم اشتباه گفتم، باید میگفتم خوشا به حالتون!
اونهایی که همینارو ندارن خب خوش حال تر هستن...! تکلیفشون روشن تره
من تا یه سنی غرق در رفتار و زندگی سنتی بودم، مغزم اون جوری شکل گرفته، بعد از یه سنی به بعد غرق شدم تو زندگی مدرن مثلا! بعد الانم دلم پیش گذشته است، خودم در این دنیای جدید ... اونی که از اول تو آپارتمان به دنیا اومده و زندگی کرده، نمیتونه درک کنه که روزهای آخر اسفند وقتی فرشا رو میریزی وسط یه حیاط بزرگ و با تاید و تخته میوفتی به جونشون بعدشم پهن میکنی رو دیوار یعنی چی! میگه این مسخره بازیا یعنی چی، خب میدیم فرش شویی... اونی هم که تو دهاته میگه فرش شویی و این مسخره بازیا یعنی چی، بده من اون تاید و تخته رو.. کی ضرر کرده این وسط : me
۲۱ بهمن ۹۸ , ۰۱:۳۳
خیلی فکر کردم، کلا این مقایسه ها از اساس درست نیست!
هرچند خوش به حال تری که گفتم رو پس میگیرم:)