مونولوگ

‌‌

۱


اولین روز:
نهار ساندویچ همبرگر داریم :|
[هدهد از صبح افتاده به جون خونه و هرچی از پرده و روکش تشک و بالش وچادر و... دم دستش رسیده شسته. هم‌اکنون هم لباسشویی روشنه و خودش تو حموم نمی‌دونم داره چی رو با پا میشوره! (صداش میاد)]
چون دیر رسیدم، ساندویچم سرد و خمیر شده. خو حداقل فلافل می‌آوردین، این چیه؟؟؟

Designed By Erfan Powered by Bayan