مونولوگ

‌‌

موش، بوقلمون، ماهی و چند داستان دیگر


این پست طولانیست:
محل کار آقای موش‌هایی داره، پلنگ‌وار! چندین تا مرغ و بوقلمون رو کشتن، توله‌سگ کشتن، سگ به یکیشون حمله کرده، پوزه‌شو گاز گرفته فراریش داده، دست داداشمو از روی دستکشِ کار گاز گرفته وحشتناک! تله‌موش میذارن، طعمه رو می‌خوره ولی تو تله نمیفته! تازه جیغ هم می‌کشن! این برای من که تا حالا صدای موش نشنیدم عجیبه! (البته خودشم از نزدیک ندیدم 😆).
حالا داداشم می‌خواد بلدرچین بخره، بذاره اونجا. رفته مرگ موش خریده که موش‌ها رو بکشه. از فروشنده پرسیده این حتما می‌کشه دیگه؟ آخه موشمون مرغ می‌خوره. فروشنده با چشمای گرد گفته اینی که میگی موشه؟؟؟ گفته آره، موشه :)
این عکس مال چند سال پیشه، موش به دار آویخته شده:

پشیمونی تو چشماش موج می‌زنه!

حالا که اینو گفتم، بذارین بقیه‌ی قضایای جنایی چند سال اخیر رو هم بگم.
خونه‌ی دایی آکواریوم دارن، البته الان فقط یکی از ماهیاش باقی مونده. بقیه‌شون مرده بودن و فقط همین ماهی و یه لجن‌خوار مونده بود. چند وقت پیش دیدن که لجن‌خوار نصفه شده! رفتن بیرون و برگشتن، دیدن اسکلتش مونده :|
ما هم هفت هشت سال پیش آکواریوم داشتیم. دو تا جگوار، دو تا پنکوسه، چند تا آنجل، یه لجن‌خوار و تعداد زیادی گپی. حالا ما از کسی هم مشورت نگرفته بودیم که چجوری باید ترکیب کنیم. دو گونه‌ی وحشی رو با دو گونه‌ی تزئینی تو یه آکواریوم نگه می‌داشتیم! جگوارها و پنکوسه‌ها موقع خرید سایزشون تقریبا اندازه‌ی آنجل‌ها بود، یعنی حدود ده دوازده سانت. گپی‌ها که در حالت عادی بچه‌های تازه متولد شده‌ی خودشونو می‌خوردن، طبیعی بود. ولی بعد از مدتی که جگوارها یه‌کم، فقط یه‌کم بزرگتر شدن، گپی‌ها منقرض شدن. بعد هم رفتن سراغ آنجل‌ها و کلکشون رو کندن. حالا آکواریوم به یه تعادلی رسیده بود. بهشون سنگدون و دل و جگر مرغ و آشغال‌گوشت و اینا می‌دادیم و اونام روز به روز بزرگتر و بزرگتر می‌شدن. بعد از مدتی جگوارهام به دلایل نامعلوم دار فانی رو وداع گفتن و در نهایت هم لجن‌خوار مرد. اما پنکوسه‌ها همچنان مقاومت می‌کردن و به بزرگ شدن ادامه می‌دادن. بزرگ و بزرگ و بزرگ‌تر و قیافه‌شون هم عینهو کوسه شده بود. آکواریوم بزرگ بود ولی برای اون دو تا قوی‌جثه کوچیک بود. اوایل تو آکواریوم تزئیناتی مثل کشتی و گیاه مصنوعی و اینام داشتیم، ولی به خاطر اینا برشون داشتیم. گاهی خودشونو چنان محکم به دیواره‌های آکواریوم می‌کوبیدن که می‌گفتیم الانه که چهار دیواره‌ش از هم جدا بشه و کل خونه رو سیل برداره! مخصوصا نصف شبا بیشتر این اتفاق می‌افتاد و ما رو از خواب می‌کرد. به خاطر همین، من که جرات نمی‌کردم زیر اپن بخوابم، چون واقعا این امکان بعید نبود.

پنکوسه‌ها وقتی هنوز کاملا بزرگ نشده بودن.

بعد از مدتی یکیشون عفونت سختی گرفت و غده‌های بزرگی رو بدنش زد. چون ماهی‌ها بزرگ و قدرتمند شده بودن کار تعویض آب سخت شده بود، برای این کار حداقل نصف روز زمان لازم بود و بهم‌ریختگی کل آشپزخونه رو در پی داشت. به خاطر همین شست‌وشوی آکواریوم دیر به دیر انجام میشد. داروهای ضد قارچ هم اثری نکرد و در نهایت یکیشون از دنیا رخت بربست. یه‌کم بعد دومی هم مریض شد. ولی مقاومت عجیبی در برابر مرگ می‌کرد. ما مدت‌ها صبر کردیم تا بمیره، اما نمی‌مرد و ما شاهد رشد غده‌ها در سرتاسر بدنش بودیم. خلاصه یه روز که دیگه صبرمون تموم شد، مهندس با دستور مستقیم از مقامات بالا دست به کار شد و آخرین بازمانده رو هم کشت :| یعنی از آب آوردش بیرون تا بمیره :( این همون عملیه که ماهیگیرها انجام میدن و ما عین خیالمونم نیست، ولی کشتن اون موجود به این شکل ناراحت‌کننده بود :( اون با ما زندگی کرده بود :( اینم مهندس و آخرین پنکوسه:

چقدم بچه بوده مهندس :)))

داستان‌های غمناک/جنایی ما در همین‌جا به پایان خود می‌رسد.



این عکسا رو نمدونم کِی داده واسش سیاه سفید چاپ کردن، منم از روی جالباش واسه خودم عکس گرفتم.

این سر و دمش کجاست؟ =)

البته این خونه یا پشت‌بام ما نیست، گفتم که بدونین ما بی‌بی‌سی می‌بی‌سی نمی‌بینیم :)

اینم سگ آقای اینا بوده، نمی‌دونم خوابیده یا مرده! (شاید هم موشه کشتتش 😂)



و اینم خود مهندس وقتی من سال اول دانشگاه بودم

یره چه خوب پریده :)

برگ سبز
۰۴ مهر ۹۷ , ۲۲:۲۳
مهندس چکاره ی تو میشه؟ 
الان نهایتا از تو بزرگتره یا نه؟ 

پاسخ :

هی ایز مای بورادر.

من داداش بزرگتر از خودم ندارم.
بابای نرگس
۰۴ مهر ۹۷ , ۲۲:۵۰
اوخخ
عجب باغ وحشی شده این پستتون
دلم به حال ماهی سوخت...

پاسخ :

باید عنوانو می‌ذاشتم موش، بوقلمون، ماهی و چند حیوان دیگر!
س _ پور اسد
۰۴ مهر ۹۷ , ۲۳:۴۱
عجب " بلبشو " یی :)

پاسخ :

بعله... :)
مهسا ماکارونی فر
۰۴ مهر ۹۷ , ۲۳:۴۸
نشنال جئوگرافیکی دارین برا خودتون =))

پاسخ :

داشتیم البته :)
الان که از طبیعت، فقط یه دم آناناس تو شیشه مربا واسه‌مون مونده!
برگ سبز
۰۴ مهر ۹۷ , ۲۳:۵۲
ولی انصافا حالا فهمیدم موشهای تو کارتونها چرا اون شکلی اند! اول فکر کردم عکس موش کارتونی گذاشتی!!!

پاسخ :

شبیه جری که نیست، ولی شبیه بعضی موش‌های کارتونی هست.
پیـــچـ ـک
۰۵ مهر ۹۷ , ۰۰:۱۶
سلام
عجب ماهیه بزرگ شده بوده! اندازه یه قزل آلای بزرگه!!! خب این سایز برای یه آکواریوم خونگی نیست که...چرا نبردید قبل از مرض شدنشون بفروشیدشون.مخرن آکواریوم فروشیا.

پاسخ :

سلام
آره، باید می‌بردیم می‌دادیم به کسی؛ حتی شده مجانی.
نمی‌دونم چرا این کارو نکردیم.
parser ‌‌
۰۵ مهر ۹۷ , ۰۵:۱۹
دم عکاس عکس آخر گرم

پاسخ :

بابای بره‌ی ناقلا!
برگ سبز
۰۵ مهر ۹۷ , ۰۷:۵۹
بابای بره ناقلا هم داداشته؟ :| 

پاسخ :

شبیه یکی از دوستامی! وقتی یادت نمی‌مونه خو مجبور نیستی که بپرسی =))
قبلا هم گفتم من خاله‌ی بره‌ی ناقلام!
منتظر اتفاقات خوب (حورا)
۰۵ مهر ۹۷ , ۱۱:۱۷
مطمئنید موشه؟؟؟!!
فکر می‌کردم آخرش پنکوسه‌ها می‌پرن بیرون:|

پاسخ :

نمی‌دونم! همینه که تو عکسه، موشه؟ :)

می‌پریدن بابا! روی آکواریومو پوشونده بودیم، باز هم با پرششون آب می‌ریخت بیرون. ولی چون پوشونده بود خودشون پرت نمی‌شدن بیرون.
serek Khatoon
۰۵ مهر ۹۷ , ۱۵:۲۳
سلام 
کجای پست طولانی بود بابا همش عکسه خو!!! این جوری می نویسی اولش آدم می‌گرخه می‌ترسه بیاد بخونه😂😂😂
فقط چشمای موش دار زده شده😐😐😐😐
یعنی ماهیه گوشتخوار بوده اون همه مدت لجن‌خواره رو کار نداشته بعد یهو خوردتش؟
وای اگر من موقع کشته شدن ماهیه بودم قطعا خودم سکته می‌کردم...هیچ راه دیگه‌ای نبود؟ نمی‌شد مثلا ببرید توی رودخانه ای حوض پارکی مرکز آبزیانی جایی تحویلش بدید؟
عکس پریدنه فتوشاپه دیگه؟!

پاسخ :

می‌ترسونم که نخونین خو :)

البته دارزده‌شده رو شوخی کردم، فک کنم از زیر بغلش طناب رد کردن :)

آره، گوشتخوار که بوده، ولی خب خودش هم کوچولو بوده، بعد که بزرگ شده دیگه خوردتش :)

منم خیلی ناراحت شدم :(
آخه خیلی مربض بود، هیچکس قبولش نمی‌کرد، بقیه رو هم مریض می‌کرد. قبلش باید می‌بردیم که نبردیم.

نه، واقعیه. هم خود پرش، هم مکان که بالای کوه باشه. :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Designed By Erfan Powered by Bayan