گوشی آقای یه نوکیای ساده است، به قول خودشون از اونایی که اگه ماربازیش رو تا مرحلهی آخر بری دوربینش باز میشه :)) چند روز پیش همینجوری بهشون گفتم سعی کنین پیام بنویسین. امشب دیدم گوشی مامان رو برداشتن و دارن باهاش ور میرن. دیدم رفتن تو قسمت اضافه کردن مخاطب جدید و تو کادر اسم یه جملهی عجیباً غریبا نوشتن. با املای غلط و ث بجای ت (چون چشمشون ضعیفه) و بدون اسپیس! یادداشت گوشی رو براشون باز کردم. اولین سوالشون این بود که فاصله کدومه؟ اینتر و دکمههای دو حرفی و علامت سوال و تعجب و نقطه و اینا رو بهشون گفتم. آقای املاشون خیلی ضعیفه و همونجور که حرف میزنن مینویسن. فک کنم توقع رعایت علائم نگارشی خیلی مسخره بود :) وقتی گفتم این نقطه است، گفتن نقطه برای چی میذارن؟ :)))) خیلی خوش گذشت. هی میگفتن من صد سال طول میکشه تا یاد بگیرم، من که یاد نمیگیرم و... اما به نظر من خیلی هم خوبن تو یادگیری. چند سال پیش یادمه چند تا از حروف انگلیسی رو یاد گرفته بودن، از کجا؟ از رو نوشتههای پشت ماشینها. مثلا p رو از اول کلمهی پراید و پژو یاد گرفتن. ولی نمیدونم چرا املای فارسیشون انقد ضعیفه. فک کنم اوایل ازدواج مامانمم باهاشون کار کردن، ولی نشده که نشده.
سه تا جملهای که نوشتیم:
بالشت من را بیاور (گفتم که بالش صحیحه البته)
شام کی حاضر میشود
ساعت هشت و نیم است
^_^
فسنجان:
دایی و مامان و آقای فقط مرغش رو خوردن، مهندس و هدهد که نبودن، داداش کوچیکهم برنج خالی خورد! بابای جوجه هم از دم در که فهمید فسنجون داریم گازش رو گرفت و دررفت :|
با تماااام نقونوقها، رفت جزء لیست غذاهای مهمونیم :)
شف کرگدن بنفش تایید کردن که خوب شده و جا افتاده بود. مزهشم خودم تایید میکنم که بیست بود ○_●
- تاریخ : يكشنبه ۱ مهر ۹۷
- ساعت : ۲۲ : ۵۱
- نظرات [ ۴ ]