رفته بودم پیش امام رضا (علیه السلام) که برام یه قرار رو هماهنگ کنن. که منو با پست سفارشی بفرستن که اونجا حسابی تحویلم بگیرن. رفته بودم که اگه قابل بودم سلامشون رو بگیرم ببرم برای خواهرشون.
تو فاصلهی سه متری ضریح ایستاده بودم و جامعه میخوندم که اومدن شال عزا کشیدن به سر ضریح...
+ سالها قبل یه استادی میگفت دارین از مشهد میرین قم، یه نذری، ذکری، دعایی، یه کاری انجام بدین و به نیابت از برادر برای خواهر ببرین.
امام الرئوفم! چیزی ندارم تحفه ببرم برای خواهر مکرمهتون. اگه این شب قدری که تو مسیر هستم چیزی تو خودش داشت، پیشکش نگاه مهربونشون. انشاءالله که نگاهم کنن و پیش حضرت زهرا (سلام الله علیها) شفیعم باشن.
+ چقد بیرون رفتن از مشهد برام سخت شده!
+ التماس دعا
- تاریخ : يكشنبه ۱۳ خرداد ۹۷
- ساعت : ۱۹ : ۱۵
- نظرات [ ۱۲ ]