خوابم میاد، خستهام، دو باید پاشم، ولی هنوز نخوابیدم که بخوام پاشم!
خدایا آدمایی که باید، پشتم نیستن؛ امیدمو ناامید کردن؛ دلسردم کردن؛ هرچی زور داشتم براشون زدم؛ اما براشون موجودیتی به نام تسنیم وجود نداره.
دیگه واقعا به هیچ نقطهای از این دنیا احساس تعلق نمیکنم، امشب فقط احساس تعلیق دارم. معلقم تو این کرهی خاکی، جایی که هرکسی ورای تعلقات اعتقادی و مذهبی، به یک نقطهای ازش تعلق داره و من به طرز خندهداری مال هیچجا نیستم، دقیقا مال هیچجا و هیچجا و هیچجا؛ و از اون فانتر اینکه هیچجا و هیچجا و هیچجا نمیخواد که من مالش باشم. یه مال مجهولالمالک که فقط نگاه کردن بلده :) به شدت سعی کردم بالاخره یه راهی پیدا کنم برای داشتن حس تعلق، واقعا هم با خودم جنگیدم. و الان از جای اولم هم عقبترم. همون یه ذرهای هم که بود دیگه نیست. قانون سوم نیوتون چی میگفت؟ هر کنشی را واکنشیست، برابر و در خلاف جهت. همونقد که من خودمو هل دادم به اون سمت، هلم دادن به عقب! احساسم در این لحظه؟ یه چیزی بین آزادی و سرخوردگی. دامنهی خیلی وسیعیه؟ بله هست. دو سر یه طیفه؟ بله هست. احساس من دقیقا کجاست؟ نمیدونم، ولی گمان میکنم به سر آزادی نزدیکتر باشه. من اهل هیج کجام و این فقط به هر مسیری که قصد رفتنش رو میکنم پیچ و تاب میده و همه میدونن که من اهل پیچیدگیهام، عاشق اینم که گره باز کنم، پلههای بروکراسی رو زیر پام صاف کنم، مسائل چندین و چند مجهولی رو قدم به قدم حل کنم و آخر آخر کار یه صفحهی صاف و یکدست، بدون هیچ قوس و انحنایی رو به روی بقیه بگیرم و بگم دیدین میشه؟ این همون طنابیه که به جای باز کردن گره میخواستین ببرینش. امشب پروندهی این سؤال همیشگی که "چرا باید من، تسنیم باشم؟" رو بستم، از این به بعد قراره رو پروندهی "چرا تسنیم نمیفهمه بقیه چی میگن" کار کنم. واقعا نمیتونم درک کنم، مثل اون کسیام که تو مریخ زندگی میکنه و فضانوردایی میرن اونجا و سعی میکنن براش زغال اخته رو توصیف کنن و اون نمیفهمه! هرچی میگن ترشمزه است، نمیفهمه اصلا مزه چیه! میگن رنگش قرمزه، میگه رنگ چیه؟ میگن سرشار از آنتیاکسیدان و ضد سرطانه! میگه O_o؟؟؟ میگن تو اون کلهی پوکت چیه که اینا رو نمیفهمی؟ و اون نمیدونه کله کجاست و پوک چیه؟ الان من در نفهمترین حالت ممکن خودمم.
+ یه حسیه (یا به قول شما وظیفه و ضرورتیه) که شما داشتین از اول یا با تلاش کسب کردین و من نداشتم از اول و با تلاش هم نتونستم کسبش کنم. فلذا هر مدل صفتی هم که خواستین میتونین تو ذهنتون بهم بدین، قبلا هم یه نفر تو بیان علنی بهم گفته. دیگه کارم از این چیزا گذشته :)
- تاریخ : شنبه ۱۲ خرداد ۹۷
- ساعت : ۰۱ : ۳۴
- نظرات [ ۱ ]