مونولوگ

‌‌

یک

 

سعی می‌کنم فکر نکنم که با حرف زدن و تعریف کردن، چه موجود دم‌دمی و نامعتدل و شلخته‌ذهنی ممکنه به نظر بیام، وگرنه نمی‌تونم بنویسم دیگه.

باز هم از کارم اومدم بیرون. دیگه کی باورش میشه مشکل از کار باشه؟ یک بار، دو بار، سه بار، تا کی؟ چقدر؟ چطوریه که این همه آدم دارن کار می‌کنن و فقط تویی که برات مشکله؟ تاب‌آوریم حتما خیلی پایینه. همین‌طور سازگاریم، قدرت وفقم با شرایط که داروین گفته بود شرط بقاست. درسته الان مد شده سرکشی و اعتراض و تحمل نکردن رو جزء ارزش‌ها می‌دونن، ولی تو این یکی حداقل بیشتر رو هوش من حساب کنین :) هر چی مد شد که خوب نیست. از طرفی صرف اینکه مد شده هم نمیشه گفت عامیانه (به معنای منفی) و اشتباهه. "خود"آگاه" تصمیم گرفتن بیشتر از هر چیزی مهمه.

من تحملم کمه و می‌دونم اینو. می‌دونم به جایی نرسیدن و نتیجه نگرفتن می‌تونه از تبعات تحمل نکردن سختی‌های جسمی و روحی باشه. روح شاید با تحقیر آسیب ببینه، ولی ممکنه نیاز باشه این آسیب تحمل بشه تا بتونی بری جلو. نه اینکه پیش‌نیاز باشه، بلکه به عنوان یک بها. جسم شاید نیاز باشه مثل این بها رو بده، مثلا یه کمردرد مادام‌العمر بهت بدن و بگن حالا ده تا پله برو بالاتر. به قول یکی که نه خودشو قبول دارم نه حرفشو و من‌باب مزاح عرض می‌کنم! این بدنو که سالم نباید بدیم به خاک که، باید مصرفش کنیم :)))

حالا ولی من با دونستن این‌ها و با اینکه همچنان می‌خوام که برم جلو، هی و هی و هی دارم تصمیم می‌گیرم از کارام بیام بیرون. چون شاید ساده‌لوحانه فکر می‌کنم راه‌های دیگه‌ای هم وجود داره. انگار نمی‌خوام بعضی از انواع سختی رو تحمل کنم (نه اینکه کلا هیچ سختی‌ای تحمل نکنم یا نخوام که تحمل کنم).

چهار تا پاراگراف نوشتم، خلاصه‌ش میشه اینکه من از کارم اومدم بیرون. خیالتون راحت، من بازم میرم سر کار و بازم خیالتون راحت، بازم ازش درمیام :))

یه فکرایی درسته تو ذهنم هست، ایشالا که فقط تو ذهن نمونن.

 

و خیلی دلم می‌خواد با قلم بنویسم، توی دفتر. نه از ذهن خودم، مثلا حتی مشق. ولی بنویسم.

و خونه هم خیلی کار داره.

 

  • نظرات [ ۸ ]
مهتاب ‌‌
۲۲ ارديبهشت ۰۳ , ۱۶:۳۰

به نظرم با یه مشاوری چیزی مشورت کن. اگه گفت مشکلی نداری، اون‌وقت با خیال راحت تا آخر عمرت شغل عوض کن :)

پاسخ :

حس می‌کنم مثل مامان باباهای مدل‌جدید، می‌خوای غیرمستقیم و از طریق شخص ثالث منو متوجه کار اشتباهم بکنی :)))
دست ها
۲۲ ارديبهشت ۰۳ , ۲۰:۴۹

من فکر میکردم تو این کار میمونی مخصوصا حالا که توی این کار به نظر میومد فضا داشتی با سرعت بالایی رشد کنی. ولی خب متاسفانه در شغل و کار عوض کردن تو هم مثل خودمی :)))

پاسخ :

البته اینکه سرعت این رشد خیلی کم شده بود دیگه تو اون فضا هم یه رکن خیلی خیلی مهم این تصمیم بود.
ای از دست ما :)))
پلڪــــ شیشـہ اے
۲۳ ارديبهشت ۰۳ , ۱۸:۰۸

سلام عزیزم

خدااااقوت

ان شاالله یه کار عاااالی قسمتت

پاسخ :

سلام :)
مرسی عزیزم
ایشالا
ایشالا شما هم موفق باشین :)
ن. ..
۲۳ ارديبهشت ۰۳ , ۲۱:۰۰

سلام

 

پاسخ :

به‌به، سلاااام
خوشحالم برگشتی :)
ن. ..
۲۴ ارديبهشت ۰۳ , ۰۷:۵۰

دختر چند تا پستت را خوندم و موندم چی بنویسم گفتم سلامی بکنم 

قربونت آره نمدونم چرا از بیان دور شدم

ولی واقعا خیلی خوشحال شدم که تو هستی 💋

 

خوب جای بعدی که بری هم شیرینیه؟ 

مهتاب ‌‌
۲۴ ارديبهشت ۰۳ , ۱۰:۰۱

باز خوبه شبیه مامانای جدیدم :))

دینا
۲۴ ارديبهشت ۰۳ , ۱۲:۱۵

منم با گزینه ی مشاور موافقم ، ولی نه برای اینکه بهتر بگه کارت اشتباهه، برای این که مهمترین کاری که یه مشاور خوب می تونه برات بکنه اینه که بهت خودآگاهی بده، که آیا واقعا ایراد از تو هست یا نه، اگه هست چطور رفعش کنی و اگه نیست مشکل از چیه؟ موانع ثبات کاریت چیه؟ چطور مسیر مناسب خودتو پیدا کنی و...

وگرنه گفتن این که داری اشتباه می کنی که از همه برمیاد

پلڪــــ شیشـہ اے
۲۴ ارديبهشت ۰۳ , ۱۶:۲۲

ممنون عزیزم🌹😘♥😍❤

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Designed By Erfan Powered by Bayan