لباسمم خریدم، برای عروسی مهندس. با جیمجیم رفته بودم. و چه لباسی دختر، بسیار قشنگ :) مرخصیمم گرفتم از اوستام. این بچههام همه کاراشونو کردهن. فک کنم اولین عروسیمونه که کارا هولهولکی نشده و مدتهاست همه چی رو اوکی کردهن و هیچ کار عقبافتادهای نیست و همه چی خوبه و درسته و خانوادهها خداروشکر در صلح و صفای کاملن و داشتیم میرفتیم یه عروسی بی بحث و بی حاشیه داشته باشیم. ولی گویا یکی فوت کرده. خدایش بیامرزاد، ایشالا که خیره.
- تاریخ : دوشنبه ۴ دی ۰۲
- ساعت : ۲۰ : ۲۷
- نظرات [ ۳ ]