تو کلینیک داشتم ناطوردشت مزخرف رو میخوندم. یهجایی هولدن گفت حاضر بودم همهی پولم رو بدم، اما جلوشون گریه نکنم.
شاید کمتر از یک ساعت بعد، جلوی دکتر و خانم ص بغض کردم. حاضر بودم حقوقمو ندن، اما جلوشون بغض نکنم.
در عرض حدود همون یک ساعت تصمیم گرفتم که از فردا دیگه نرم کلینیک. اشتباهم همین بود، باید این تصمیمو میذاشتم یک دقیقهی آخر میگرفتم، اونوقت محکم خداحافظی میکردم. یا حداقل همون لحظهای که تصمیم رو گرفتم باید اعلامش میکردم و نمیذاشتم موقع خداحافظی بگم.
اینکه برای رفتن از اونجا روزشماری کنم با اینکه موقع رفتن بغض کنم قابلجمع هستن، ولی اصلا و ابدا قابلپیشبینی نبود که من همچین کاری بکنم. واقعا خوشحالم که بالاخره تموم شد.
امشب قرمهسبزی داریم. شام خوبیه، گرچه علاقهی زیادی بهش ندارم.
واقعا که آدم مسخرهی مزخرفی از خودم ساختم.
- تاریخ : چهارشنبه ۳ بهمن ۹۷
- ساعت : ۱۹ : ۲۲
- نظرات [ ۰ ]