بهرغم سختگیریهام و جدی بودنهام و حرفم حرف بودنهام و جلوی لوسبازی کوتاه نیومدنهام، معمولا بچهها تمایل خوبی به برقراری ارتباط باهام دارن که البته این میل، اغلب بیجواب میمونه. اما وقتی جواب بدم دیگه ولم نمیکنن دیگهههه! خب قابلیت سوئیچ سریع از موضوعی به موضوع دیگر رو دارم که خیلی در کاهش تلفات بازی کمک میکنه و البته باعث میشه خلاقیت خودم و بچهها هم به کار بیفته. مثلا وقتی کیس موردنظر با یه چماق بزرگ جلوی تلویزیون آکروباتبازی میکنه و با هیچ حرفی هم محل بازیشو تغییر نمیده، با چند تا جمله میتونم کمپلت مدل بازی رو عوض و از هفت هشت تومن ضرر احتمالی جلوگیری کنم. یا وقتی کیس موردنظر دیگری، لباس نمیپوشه یا اسباببازیشو با بقیهی کیسها شریک نمیشه یا گوشیو از دستش ول نمیکنه یا به یه وسیلهی خطرناک پیله کرده یا... من گزینهی مناسبی برای برخورد قاطع و سریع و بدون پیامدهایی چون گریه و ونگونگ محسوب میشم.
در همین راستا، امشب من با پسردایی با هم شام خوردیم :| یعنی داشت گریه میکرد و با همه هم قهر بود و هرچی هم میگفتن بیا سر سفره نمیومد، اما تا من گفتم برو دستتو بشور بیا سر سفره، بدوبدوکنان رفت آشپزخونه و گفت من با عمهتسنیم* غذا میخورم! این دفعه واقعا من حقهای نزده بودم و این محبوبیتم بود که راه را گشاد! گرچه یه مقدار پوکرفیس شدم، اما نذاشتم دایی و زندایی جداش کنن. غذا رو از وسط نصف کردم، گفتم تو اونورو بخور، من اینورو. گفت باشه، اما بزرگوار جهتیابیش کمی مشکل داشت :||
* فرزندان این داییم، از بچگی به ما دختران عمهشون، میگن عمه! بهجای دخترعمه :))) حالا که دختراشون تقریبا بزرگ شدن، چیز جالبی نیست. باید فاصله یهجوری کم بشه و ما از مقام مقدس و رفیع عمگی نزول اجلال کنیم، ولی خب چگونه؟
+ چرا شماها فکر کردین ما اینجا تو ایالت مشهد، میامی نداریم؟ ما چیمون از فلوریدا کمتره واقعا؟؟؟ حالا که نمیشه خونهمونو ببریم آمریکا، آمریکا رو میاریم اینجا اصن!
+ من امروز که برخوردی تصادفی با نسبنامهمون داشتم، دیدم یکی از اجدادمون سبزواری بوده، یکیشونم شیرازی! البته خیلیهاشون فامیل یا لقب نداشتن که بدونم اونا مال کجا بودن. الان موندم من بالاخره کجایی محسوب میشم؟ اصن ولش کن، من آمریکاییام، تمام!
- تاریخ : يكشنبه ۳۰ دی ۹۷
- ساعت : ۲۳ : ۵۹
- نظرات [ ۰ ]