مونولوگ

‌‌

آنقدر گشنه‌ام که...


می‌دانید چیست؟ نه خب از کجا بدانید چیست.
امروز مامان و آقای روزه داشتن، صبح داداشم صبحونه خورده و رفته بود و من که بیدار شدم نان‌ریزه‌های ته سفره رو جمع کردم خوردم! چون نون نداشتیم 😭 بعدشم اومدم درمانگاه و از در و دیوار داره مریض می‌باره. شکمم بدجور قاروقور می‌کنه. از اینجا برم خونه، خیلی زحمت بکشم به نماز برسم، بعد هم برم اون یکی درمانگاه. شب هم دعوتیم و من چقدر تو مهمونی خسته میشم. مخصوصا که روم نمیشه بشینم و کمک نکنم.

کارهای خوبی داره صورت می‌گیره، خوشحالم، راحتم، پرانرژی‌ام. اصلا وقتی نظم باشه، اولویت‌ها درست باشه، هزار تا کار هم داشته باشی باز هم آرومی و آرامش داری. الحمدلله...


+ آنقدر گشنه‌ام که یک‌ضرب می‌توانم/تمساح‌وش ببلعم شش تا لازانیا را!    محسن اشتیاقی

  • نظرات [ ۰ ]
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Designed By Erfan Powered by Bayan