برای اولین بار حافظ خوندیم! یعنی من برای همه گرفتم و خوندم. ببینید خرافاتی، ساده لوح و اینا رو نمیدونم هستم یا نیستم. اما برای یکیشون در حال خوندن چنان بغضی گلومو گرفته بود که ترسیدم همه متوجه بشن. از الان فاتحهشو خوندم! خدایا رحمی...
برای آقای نفر اول گرفتم، خیلی خندهدار اومده بود و منم نمیخوندم! دور چرخید و همه فال آقای رو خوندن. دست هرکی رسید پقی زد زیر خنده! قاه قاه قاه! نفر آخر به خود آقای رسید و بعد مامان خوندن براشون. بعدیا دیگه خوب بودن، البته بجز همون یه نفر. برای خودم حتی نیت هم نکردم، یادمم نمیاد چی اومد اصلا! الان باز میرم میگیرم تو خفا ببینم حافظ چی میخواد بگه :)
بازی کردیم. هندزفری تو گوش یک نفر، آهنگ بلنننننند، بقیه لغت میگفتن و اون باید لبخوانی میکرد. خیلی خوش گذشت. تو دور داماد بزرگ، آقای گفتن "عَلَقهمَ بَله تُلَقهمَ"! علقه یعنی دست، بله یعنی بالایِ، تلقه یعنی سر؛ کلش یعنی دستم روی سرم. حالا آقدوماد که نمیتونست همچین چیزی رو لبخوانی کنه، همه سعی میکردن با ایما و اشاره و ادا بهش بفهمونن. هی دستشونو میذاشتن روی سرشون. اونم میگفت خاک بر سرم؟؟؟ دست خدا بر سر ما؟؟؟ در واقع شهید شدیم از خنده! من که سرمو گذاشته بودم یه کناری بیصدا غش کرده بودم!
بعد هم از تو گوشی بازی "دور" کردیم. دو نفر دو نفر یار بودیم و هرکی نوبتش بود باید به یارش در مورد لغتی که تو گوشی بود توضیح میداد تا اون بتونه لغت رو حدس بزنه. من و مهندس که همگروه بودیم برنده شدیم. هنوز گوشی دستمون نرسیده یه توضیح شفاف چند کلمهای میدادیم و اون یکی زود حدس میزد. بقیه یک ساعت آسمون ریسمون میبافتن و آخر هم کل جمع بسیج میشدیم تا بهش برسونیم لغتو :)
داماد کوچک هم برای تولد هدهد کیک گرفته بود، تو یخچال ما قایم کرده بود مثلا! حالا خودشونم از صبح خونهی ما بودن! در هر حال، هدهد که نفهمید و ندید! ما هم قراری بر برگزاری یلدا نداشتیم، فک کردم کیکو میبره خونه تولد میگیره. اما موندن و عجلهای و نیم ساعته تدارکات رو حاضر کردیم، یعنی با بضاعت موجود! در مجموع خیلی خوش گذشت، امیدوارم به بقیه هم خیلی خوش گذشته باشه :)
شکلاتها که معرف حضور هستن؟ 😅 واقعا هیشکی خوشش نیومد و همونطور باقی موندن :(
- تاریخ : شنبه ۱ دی ۹۷
- ساعت : ۰۰ : ۰۰
- نظرات [ ۰ ]