مونولوگ

‌‌

اتفاقی نیفتاده


نفس عمیق هم نفس عمیق‌های قدیم!
چرا هیچ کاری نمی‌کنن این نفس‌ها؟
چقد بکشم؟
به مغز من که یه مولکول هم نمی‌رسه. پس کجا میرن این نفس‌ها؟

مشق امشب:
واقعا چیزی نیست _ واقعا چیزی نیست _ واقعا چیزی نیست _ ...
نگران نباش _ نگران نباش _ نگران نباش _ ...
اتفاقی نیفتاده _ اتفاقی نیفتاده _ اتفاقی نیفتاده _ ...



نشون به اون نشون که امشب دیدم تو تلویزیون به یه اسب آمپول زدن. بعد از حدود یک میلیارد آمپولی که به جوون و نوجوون و پیر و نوزاد چند دقیقه‌ای و شیرخوار چند روزه و چند ماهه زدم، همچنان با دیدن این صحنه قلبم به تپش میفته!

با فکر به اینکه ممکنه کسی جایی بلایی سرش اومده باشه، حالا هرکی، فقط کافیه کمی بشناسمش، تا وقتی خبری ازش نرسه، نگرانی مثل خوره میفته به جونم و از فکرم نمیره بیرون.
  • نظرات [ ۰ ]
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Designed By Erfan Powered by Bayan