روزهای خیلی بدی بود. مراسم این بنده خدای پست قبل تو خونهی ما برگزار شد و من چهار روز پیاپی از صبح تا شب هر لحظه شاهد وقایع بودم. گریههای تمومنشدنی خانوادهاش، غش و ضعف رفتنها، جسدی که پنج ماه از مرگش گذشته و حجمش شاید از نصف هم کمتر شده بود، رفتار غیردوستانهی خانوادهی مرحوم با همسرش (که برگهی رضایتنامه رو امضا کرده بود) طوری که اصلا باهاش صحبت نمیکردن، دلسوزیهای همه برای دخترهاش و و و...
به طرز وقیحانهای از اعتقادات مردم سوء استفاده میشه. از همهشون متنفرم. دروغگوهای بیشرم. این پشت ایستادن و جوونهای بیتجربه رو فقط با چند روز آموزشی میفرستن جلو. این مراسمات و خرجهام از نظر من همهاش تبلیغه برای گوسفندهای بعدی که میخوان بفرستن جلوی سلاخها! ما بهخودیخود براشون ارزشی نداریم به عنوان انسان، فقط وقتی سپر بلا بشیم برامون شعر میسرایند که فلان ملیت با فلان ملیت فرق نداره و ما همه شیعه هستیم و ال و بل! مگه عارتون نمیومد که با ما مقایسه بشین؟ مگه ما رو پستترین ملیت نمیدونستین؟ (عینا از یکی از معلمهای دبیرستانم شنیدم) چی شده الان اسامیمون رو کنار هم میبینم؟ چی شده الان محترم شدیم؟ ده بیانصاف اگه اینایی که میگی رو باور داری، چرا قبل از اعزام اخراجش میکنی ولی بعدش بهش مجوز اقامت بهش میدی؟ چرا میخوای تو مجلس تصویب کنی که به خانوادهی شهدا شناسنامه بدن؟ اینا تطمیع نیست؟ اینا پول خون نیست؟ اینکه امسال ویزای عراق برای ما صادر شد و رفتیم، از صدقهسر همین تیپ فاطمیون نبود؟ اینکه برنامهی وطندار میسازین برای این نیست که صدای ما رو خفه کنین؟ که مثلا بگین: ببینین ما به کرامت انسانی معتقدیم و اجراش میکنیم؟ نژادپرستی اینجا بیداد میکنه، ولی از بس تو بطنش بودین متوجهش نمیشین! بالاخره همه بیدار میشیم؛ بالاخره!
تو این چند روز سوختم، به معنای واقعی سوختم. هر لحظه که اون شعر لعنتی از بلندگو پخش میشد، دلم میخواست کل دمودستگاهشون رو پرت کنم و بشکنم. پسرعموی مادرم هنوز ازدواج نکرده ولی الان دست نداره! این دختر چهار ماهه که یتیم شده. و خیلیهای دیگه که هرلحظه منتظریم خبر معلول یا معدوم شدنشون رو بشنویم. کسی خنجر زیر گلوشون نذاشته که برن، ولی این همه، این همه، این همه تبلیغات تو این قشر چه معنایی داره؟ یعنی احساس کردن یه ارتش پیدا کردن که جونشون از بقیه کمارزشتره و میتونن به راحتی با پول جونشون رو بخرن؟ گیریم اینا نمیفهمن دارن چیکار میکنن، اینا جوونن و سرشون پر باده، اینا نیاز مالی سرشون رو خم کرده، شمام نمیفهمی؟ شما رو به همون مقدساتی که ازش دم میزنین قسم میدم که آیا به چیزایی که میگین اعتقاد دارین؟
+ منم مثل شما مسلمانم و اتفاقا خوشبینانهتر از اونی که فکرشو بکنین به همه چیز نگاه میکنم. درواقع من همیشه آب روی آتیش بقیه هستم و اعمال ضدانسانی این ملت رو برای خانوادهام توجیه میکنم، ولی این مسئله دیگه از خوشبینی گذشته. اگه مخالفتی دارین مثل بچهی آدم بیاین بگین. نه اینکه چون یه عقیدهی مخالف شماست برین گزارش کنین. اگر هم اطلاع کافی ندارین بهتره هیچی نگین. از شعوری که به خرج میدین متشکرم.
- تاریخ : دوشنبه ۲۰ دی ۹۵
- ساعت : ۲۰ : ۳۲
- نظرات [ ۲ ]