کامنت جواب دادن برام خیلی سخته. کلا بجز درگیری و کمبود وقت و کلا علل خارجی، یه چیزایی همینجا ترمز نوشتنم میشه. یکیش همین کامنت جواب دادنه. دیشب داشتم وبلاگ "بلاگی از آن خود" رو میخوندم (که بعدش اومدم دیدم برام کامنت هم گذاشته)، بعد نوشته بود چند تا وبلاگ خونده و نوشتنش روغنکاری شده. اما برای من برعکسه. اگه نیت کنم بنویسم و اول چند تا وبلاگ بخونم، دیگه حس نوشتنم میپره. علتشم نهمیدانم. دیگه وضع چنین است. از خوندن وبلاگها که نمیتونم دست بکشم، ولی شاید تصمیم بگیرم کامنتها رو بدون پاسخ بذارم یا به صورت رندوم یا در صورت ضرورت یا به سیاقی نامشخص بهشون پاسخ بدم که مانعی برای نوشتنم نشه. در عوض کامنتها نیازی به تایید ندارن.
چند تا عکس میخواستم بذارم، انقدر صندوق بیان اذیت کرد که چی. یه ترسی افتاد تو جونم که نکنه عکسام بپره یا کلا وبلاگ. الان اگه جای دیگه مثل پیکوفایل هم آپلود کنم، این ۶۷۲ تا فایلی که اینجا دارم رو چطوری و با کدوم وقت ببرم اونجا؟ نوشتهها چی؟ ای بابا.
حالا فعلا هر چند تا که مقدور بود با هم ببینیم. اول یه تیکه چیزکیک نوتلا :)
اینجا هر چقدر اپراتور دستگاه بستنی اصرار کرد که تو لیوان بریزم، تو نون سخته، گفتم نه. و گفتم تمام شکلاتی هم بزنه. خیلی خندیدیم اون روز.
اینجا هم اولین بار که با جیمجیم آتیش روشن کردیم و جوج زدیم :) درهی آل، فروردین امسال. بعد از این هم چند بار بازم تکرارش کردیم :)
وقتی از حانیه حرف میزنم، از چه حرف میزنم، به روایت تصویر:
چایی آتیشی که شاید خورده باشین، ولی آیا قهوه آتیشی هم خودتون درست کردین خوردین تا حالا؟ :))
دیگه تا دوباره همهش نپریده، فک کنم همینو پست کنم.
- تاریخ : جمعه ۲۳ شهریور ۰۳
- ساعت : ۱۰ : ۵۸
- نظرات [ ۰ ]